مجمع عمومی سازمان ملل تصمیم گرفت برای بحث و بررسی درباره افزایش گرایش های یهودستیزانه در برخی کشورهای جهان، مباحثات ویژه ای را برگزار کنند. این همایش به پیشنهاد مشاور ارشد سازمان ملل در امور مبارزه با نسل کشی برگزار می شود.
در گزارشهایی که در هفته های اخیر انتشار یافته آمده است که در یک سال اخیر بر شمار رویدادهای یهودستیزانه افزوده شده است و دنیا وظیفه دارد با آن مبارزه کند.
در گزارش مشاور ارشد سازمان ملل هشدار داده شده که با قدرت گرفتن گروه های نژاد پرست و افراطی در برخی کشورهای اروپایی، این نگرانی وجود دارد که در اروپا زمینه برای به قدرت رسیدن حکومت دیگری شبیه آلمان هیتلری فراهم گردد و باید از این خطر جلوگیری کرد.
آشنایان امور می گویند که در آلمانِ پس از جنگ جهانی اول نیز، تعرض به یهودیان با حوادث پراکنده آغاز گردید و به کشتار شش میلیون نفر یهودی کشانده شد.
قرار است شورای امنیت سازمان ملل نیز نشستی را برای بررسی خطرات یهودستیزی در جهان برگزار کند که سفیر اسرائیل در سازمان ملل آن را پیشنهاد کرده است.
در حکومت اسلامی ایران، همه افتراها و حملات یهودستیزانه، زیر پوشش حمله به صیونیسم، یا به قول آنان صهیونیسم صورت می گیرد تا اتهامی متوجه رژیم نگردد.
رژیم ایرانف واژه صهونیسم را سپر بلای خود قرار داده، و آن را مسؤول وقوع همه رویدادهای منفی در ایران، و وسیله ای برای لاپوشانی بی لیاقتی ها و ناتوانی های خود در اداره کردن امور کشور قرار می دهد.
آدمی حس حسادت دارد و وای اگر این حس حسادت و طمع همه گیر شود . یهودیان ثروتمند هستند و مردم کوته بین دنیا نمیتوانند ببینند که کسی ثروتمند است . من در یورونیوز در بخش نظرات کامنت میگذارم و عکس پروفایلم هم پرچم اسرائیل است ، باور کنید تمامی کسانی که با من مخالفت میکنند و با اسرائیل دشمنی دارند بخاطر یک جمله است که به من میگویند آن هم این است که : (( چرا شما یهودیان ثروتمند هستید و بیشتر ثروت دنیا دست شما یهودیان است )) و من در جواب میگویم حرف منطقی بگو تو مخالفت خودت را برای حس حسادت خودت میدانی و هیچ حرف منطقی نمیزنی به همان اندازه که ما یهودیان ثروتمند هستیم به همان اندازه هم به بشریت کمک کرده ایم از اختراعات و اکتشافات و درمان بیماری های سخت گرفته تا هزاران چیز دیگر خوب چرا شما سعی نمیکنید از اینکه ما اختراع کردیم ناراحت بشوید و تلاش کنید و فقط بخاطر ثروت ماست که ناراحت هستید ؟ ولی باز همان استدلال های کلیشه ای . . . . .