مقامهای جمهوری اسلامی در چهل سال گذشته، در دوران جنگ از مدل حکومت پیامبر و علی در صدر اسلام شروع کردند و بعد از جنگ، به مدل سوییس (هاشمی رفسنجانی) و ژاپن (حداد عادل) گذر کردند. آنها همیشه مردم را از مدل جوامع غربی در آمریکای شمالی و اروپای غربی پرهیز دادهاند، چون معتقدند آزادی غربی یعنی فساد اخلاقی، معنویت در آنها کم است، مصرفگرایی بر آنها حاکم است و دنیا را استعمار کردهاند. در سالهای دهه ۱۳۹۰ نیز مردم را از مدلهای تغییر در لیبی، سوریه، عراق و افغانستان ترساندند؛ ورود به برجام نتیجه پرهیز از مدل عراق بود. اما به نظر میآید در نهایت دارند بهتاخت به سمت مدل کره شمالی میروند.
در شرایطی که مقامهای جمهوری اسلامی مدام ایالات متحده را به مواجهه نظامی در خلیج فارس و تنگه هرمز تهدید میکنند و ایالات متحده بر میزان حضور نظامیاش در منطقه افزوده است، اکثر ناظران و تحلیلگران از دو احتمال مذاکره و نرمش قهرمانانه یا رویارویی نظامی سخن میگویند. اما راه سومی هم هست و آن مسیر کره شمالی است. علی خامنهای و نزدیکانش همیشه به آن مسیر علاقهمند بودهاند و تصور میکردهاند برای ساختن جامعه ایدهآل اسلامی انزوا بهتر است. به همین دلیل، از اقتصاد مقاومتی و شعب ابیطالب بهعنوان بخشی از سیاست خارجی و اقتصادی سخن گفتهاند.
شرایطِ نه صلح، نه جنگ، در عین انتقال هزینهها به توده مردم و انزوای بینالمللی، عمر رژیم را در سایه ترس از دست رفتن امنیت و شروع جنگ داخلی افزایش میدهد. چهار دهه رفتار جمهوری اسلامی نشان میدهد رژیم در برابر ابرقدرتها، نه بهصورت مستقیم بلکه از طریق نیروها و عواملش درگیر میشود تا از مسئولیت مستقیم فرار کند، کاری که در سرکوبهای داخلی با استفاده از نیروهای لباس شخصی انجام میشود.
مسیری که در برابر اروپا، در عین ماندن اتحادیه در چارچوب برجام، اتخاذ شده است مسیر انزواست. روابط جمهوری اسلامی با همسایگانش نیز معطوف به شکل دادن رابطهای مبتنی بر همکاری و اتحاد استراتژیک نیست. سیاست جمهوری اسلامی در منطقه به تاخیر انداختن نتایج سیاستهای مخربی است که در پیش گرفته است. تحریمها پیش میآید و جمهوری اسلامی تلاش میکند رابطه اقتصادی با عراق را بهبود بخشد. بحران سوریه پیش میآید و جمهوری اسلامی تلاش میکند ترکیه را نیز در این ماجرا در کنار خود داشته باشد. در افغانستان، سیاست جمهوری اسلامی ایذای نیروهای آمریکایی است، نه ثبات و تجارت. رابطه با پاکستان و کشورهای آسیای میانه هم همیشه شکننده بوده است.
چرا مدل کره شمالی
مدل کره شمالی چهار وجه دارد که مدل رفتاریاش را برای جمهوری اسلامی جذاب و قابل پیروی میکند.
۱. تداوم برنامههای تسلیحاتی. کره شمالی تحت هر شرایطی برنامه هستهای و موشکیاش را وانگذاشته است، موضوعی که خامنهای و فرماندهان نظامیاش نیز در پی آن بودهاند؛ این یعنی دعوت به تحریم. از این جهت، سیاست اینگونه رژیمها را باید خودتحریمی نامید. در عین حال، تحریم شرایط امنیتی را غیرعادی و سرکوب در داخل را تسهیل میکند.
۲. حفظ وضعیت بیثباتی در حوزه امنیت ملی. کره شمالی در برابر ابرقدرتها همان سیاستی را دنبال کرده است که جمهوری اسلامی میکند: دشمنی ایدئولوژیک با ایالات متحده و روابط نزدیک، اما نه همپیمانی، با چین و روسیه برای حرکت در خلاهایی که آنها ایجاد میکنند.
۳. انزوای دیپلماتیک. کره شمالی هفت دهه است که در انزوا زندگی میکند و میتواند قرنها به همین منوال ادامه دهد. جمهوری اسلامی با روشهایی که در پیش گرفته و واکنشی که دنیا به رفتارهایش نشان داده، بالاخره روی غلتک انزوا افتاده است. اکثر مردم قدرت مالی سفر به خارج از کشور را ندارند و حکومت هم نمیخواهد آنها چنین کنند. روابط تجاری رژیم تحت تاثیر تحریمها رو به کاهش است. پروازهای بینالمللی به ایران و از ایران روند کاهشی داشته است.
۴. مذاکره برای وقتکشی و وقت خریدن در کنار باجگیری. کره شمالی گفتوگو میکند اما «گفتوگو فقط برای گفتوگو». این رژیم نشان داده است هرگز برنامه اتمیاش را کنار نخواهد گذاشت، مگر آنکه ساقط شود. جمهوری اسلامی حتی در چارچوب برجام نیز نشان داد که از برنامه اتمی و موشکی بالستیک خود نخواهد گذشت. برجام نتیجه علاقه جمهوری اسلامی به اوباما یا چرخاندن چرخهای اقتصاد نبود، نتیجه ضرورت حفظ نظام با درآمدهای نفتی بود. کره شمالی هم قبلا بارها از این نوع مذاکرات داشته است و بعد روز از نو و روزی از نو.
از این جهت، فشار خارجی و مذاکره هر دو همیشه در جریان است. زمانی که همه مقامها و جناحها همصدا میگویند مذاکره نباشد و نشریهای را بهخاطر طرح مذاکره میبندند (هفتهنامه صدا)، برای مذاکره زمینهسازی میشود، با جدا کردن ترامپ از تیمش و پیشنهاد مذاکره سر مبادله زندانیها.
در طرف دیگر ماجرا، ایالات متحده و دولتهای اروپایی نیز به دنبال جنگ با جمهوری اسلامی نبوده و نیستند. افزایش گاهوبیگاه نیروهای نظامی ایالات متحده در خلیج فارس اخطار است، نه لشکرکشی. البته خطر برخورد نظامی وجود دارد، بالاخص اینکه دولت ترامپ دیگر حساب عوامل سپاه قدس را از جمهوری اسلامی جدا نمیکند.
سیاست باجگیری جمهوری اسلامی، مکمل گروگانگیری و یاغیگری
حسن روحانی پس از اعلام کنار گذاشتن تعهد به رعایت محدودیتهای مربوط به نگهداری ذخایر اورانیوم غنیشده و آب سنگین از سوی ایران، گفت: «نمیتوانیم هزینه برجام را ما پرداخت کنیم. برجام برای امنیت جهان و منطقه و صلح و توسعه منطقه است و همه باید بهایش را پرداخت کنند. شما میخواهید زیر سایه برجام باشید؛ در حالی که همه کار درختی که میخواهید زیر سایهاش باشید، بر عهده ماست. شما هم برای حفظ امنیت خود و جوانانتان در برابر مواد مخدر، سیل مهاجر و همکاریهای دیگری که ایران تاکنون داشته است، وظیفه دارید. اگر این روند ادامه داشته باشد، همکاریها تعطیل میشود» (کیهان ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۸). این سخنان بهصراحت معنایی غیر از باجگیری ندارد، که همیشه بخشی از سیاست کره شمالی بوده است.
او به دولتهای غربی میگوید اگر میخواهید برنامه اتمی ما تهدیدی برای شما نباشد، باید به ما باج بدهید. او به اروپاییها میگوید اگر میخواهید به اروپا مواد مخدر یا مهاجر افغانستانی نفرستیم یا نگذاریم از افغانستان مواد مخدر و مهاجر به سوی اروپا بیاید، باید باج بدهید. هدف اصلی از گروگانگیری شهروندان غربی و دوتابعیتی باجگیری بوده و این باجگیری صورتهای مختلفی داشته است: ۱) آزاد کردن متهمهای ایرانی و غیرایرانی مرتبط با جمهوری اسلامی که در عملیات تروریستی دستگیر شدهاند ۲) آزاد کردن زندانیهای ایرانی در کشورهای غربی که به قاچاق مواد یا تجهیزاتی با کارکرد دوگانه نظامی و هستهای به ایران دخیل بودهاند و ۳) آزادی بهازای پول.
چهار دهه است که جمهوری اسلامی به این کار مشغول بوده است. باجدهی برخی دولتهای غربی مثل فرانسه (مبادله یک گروگان فرانسوی با یکی از تروریستها پس از جنبش سبز) و ایالات متحده (مبادله زندانیهای جمهوری اسلامی در آمریکا با گروگانهای آمریکایی و دوتابعیتی در ایران) همیشه باعث تشویق گروگانگیری و باجخواهی بوده است.
ما کمی جلو میآییم، شما بیشتر
موضع جمهوری اسلامی در برابر غرب مشابه موضع کره شمالی است. آنها میگویند ما اندکی جلو میآییم و شما چون ثروتمندتر و قدرتمندترید باید قدم بیشتری بردارید. این موضع در مواردی به کره شمالی و جمهوری اسلامی برای باجگیری از دموکراتها، کلینتون و اوباما، فرصتهایی داده است، اما همه دولتهای آمریکا به این نوع باجگیری تن ندادهاند.
ایران کره شمالی میشود یا نمیشود؟
گروهی معتقدند ساختارهای اجتماعی ایران و روابط خارجیاش و نیز سبک زندگی و تجارت طبقه حاکم بهگونهای است که ایران کره شمالی نخواهد شد. این در شرایطی است که شیرهای نفت و گاز به سوی دنیا روان است و کشتیها در اسکلههای قانونی و غیرقانونی کالاها را تخلیه میکنند. اما چون ساختارهای اقتصادی و روابط خارجی جمهوری اسلامی به صادرات انرژی و مواد خام وابسته است، حذف آنها چارهای جز رفتن به سوی کره شمالی باقی نخواهد گذاشت، چون غیر از صادرات مواد خام و انبوه واردات در چند دهه اخیر، جمهوری اسلامی از حیث ساختار حکومتی و ایدئولوژی تمامیتخواهانه و اقتدارگرایانه تفاوتی با کره شمالی نداشته است.
کره شمالی در نبودِ صادرات مواد خام و واردات مواد غذایی، با کمبود مواد غذایی درگیر است. حدود ۴۰ درصد مردم کره شمالی به غذای کافی دسترسی ندارند. ایران نیز با کمبود مواد غذایی ارزانقیمت برای اقشار کمدرآمد، مثل ماکارونی و رب گوجهفرنگی، تن ماهی و تخممرغ بهتاخت دارد به سمت کره شمالی حرکت میکند.
برگرفته از سایت ایران اینترنشنال