نوروز، نشان پایندگی و جاودانگی فرهنگ ایران زمین است. خانم محبوبه حسین پور، تلاشگر ایرانی که برادرش زنده نام اردشتیر حسین پور، دانشمند اتمی توسط رژیم ایران به قتل رسید، و حکومت، اسرائیل را مقصر معرفی کرد، نوروز فرخنده را با چیدن سفره هفت سین در برابر ساختمان فدرال در لوس آنجلس برگزار کرده است. دیدگاه خانم حسین پور درباره نوروز را در اینجا می خوانید.
نوروز کهنترین جشن آیینی-ملی تاریخ بشریت است که یکی از وسیع ترین حوزههای فرهنگی را هم به خود اختصاص داده است. اما برای ایرانیان که در مرکز این حوزه فرهنگی قرار دارند، نوروز نقشی بسیار فراتر از یک جشن و آیین و ایام فراغت است و گویی رشته ارتباط آن با ایرانیان از مقوله رابطه مادر و فرزندی است، آن هم به نحوی که نمیتوان گفت نوروز مادر ایران است یا ایران مادر نوروز. اما چیزی که مشهود است و لازمه حیات و تداوم یکدیگرند. از این منظر میتوان منطق ماندگاری نوروز را از سه زاویه بررسی کرد:
۱- بُعد زیبایی شناسی؛ زمان وقوع نوروز با پدیداری یک شاهکار عظیم طبیعت درآمیخته است. اگر هنر را که طبق تعریف دانشنامه بریتانیکا، مجموعه آثار یا فرآیندهای انسان ساختی بدانیم که تعمدا عناصر نمادین را در جهت اثرگذاری بر عواطف، احساسات و هوش انسانی به کار میگیرد، در آغاز بهار این هنر دستکار طبیعت است که در وسیع ترین و عمیق ترین وجه ممکن بر عواطف، احساسات و هوش انسان به مثبت ترین شکل آن تاثیر می گذارد. در همهی ارکان طبیعت، رستاخیز به زیبایی جلوه می کند، کوه و دشت و دریا و زمین و آسمان، در تعادلی دلربا و سخاوتمندانه، انسان را به آرامش، شادمانی و بهرهمندی دعوت و حواس پنجگانه وی را از زیبایی سیراب می کند، و نوروز ایرانیان، نگین بی مانندی در این بازار گوهر فروشان طبیعت است.
۲- قانون عرضه و تقاضا؛ تمدن بشری از زمانی به چرخ افتاد که انسان ِ پارینه سنگی توانست پدیده های طبیعت را محاسبه و عناصر آن را تحت فرمان در آورد که مرحله اول آن زندگی شبانی و مرحله دوم و پیشرفته تر، زندگی کشاورزی بود.
در زمستانهای سرد و طولانی، انسان روزگار باستان عملا انتخابی جز انتظار نداشت، انتظار برای عبور از سکون و رکود به جنبش و رونق. او گرما، روشنایی، آب چشمه ساران و دشت های پوشیده از علف را می خواست، تا خود و دامها و داشتههایش را حفظ کند و فصل بهار، این پیماننامه قطعی زندگی را مجری میکرد که نخستین روزش در واقع پیک خجسته اجرای این قرارداد بود.
۳- عنصر چالش؛ نابودگی، فرسایش، گم شدن و فراموشی، عناصر شکست و تسلیماند، و برعکس، بودگی، بالندگی و حضور، ارکان اقتدار و پیروزیاند و اساسا فلسفه زندگی انسان در میان این دو مفهوم تعریف شده است. بی شک طبیعت نخستین آموزگار انسان بوده که راه و رسم چالش برای پشت سر گذاشتن شکست و رسیدن به پیروزی را به او آموخته است. در این میان، جاودانگی همواره مسئله اصلی ذهن بشر و سرمنشأ بیشتر رفتارها و خلاقیت ها و تولیدات ذهنی اوست.
قیام طبیعت در بهار، قویترین اکسیر پیروزی و روشن ترین نماد جاودانگی را به انسان ِ در جستجوی معنا برای زندگی خود ارائه می دهد. از این رهگذر، نوروز منطقی ترین دلیل برای بزرگداشت خود را در افکار و احساسات مردم ایجاد می کند. اما این عنصر چالشگری نوروز در روزگار معاصر ایرانیان، به نوعی جنگ ِ نرم افزاری شهری هم تبدیل شده است. ایرانیان در چهل ساله اخیر و پس از استیلای حکومت فرقه ای شیعه ولایت فقیه، برای ایستادگی کمهزینهتر در برابر هیات حاکمه و قوانین نادلخواه آن و علیرغم محرومیت های اقتصادی، به مجادله با محدودیت های سیاسی-فرهنگی برخاسته و نوروز در عرض و طول زندگی آنان پررنگتر شده است، تا جایی که به شکل یک اسلحه نافرمانی مدنی از آن بهره میجویند. اما پیراستن آیین نوروزی از زمائم غیرایرانی و تقویت ارکان فرهنگی باستانی آن یک ضرورت ملی است. ایرانیان برون مرز به ویژه باید که هر چه بیشتر مراقب خطر تغییر و استحاله آیین های ملی-میهنی از جمله نوروز باشند و آداب و سنن نوروزی را به همان شکل سنتی ِ ایرانی به جا آورند و آگاه باشند که زبان فارسی پشتوانه یا لجستیک بسیار ارزشمند آیینهای ایرانی است که بدون آن این مراسم مسخ و خالی از محتوا می شود. فرزندان ایرانیان برون مرز، اگر نتوانند فلسفه نوروز را به زبان فارسی بفهمند و آن را به زبان فارسی بیان کنند، چگونه قرار است که این آیین را تداوم دهند؟ در این راستا آموزش زبان فارسی در هر سه بعد خواندن، نوشتن و سخن گفتن، برای فرزندان ایرانیان در غربت یک خویشکاری ملی-میهنی است. پیروزی نزدیک است و بار دیگر ایرانیان، حول محور مشترکات خود از جمله زبان فارسی در ایران گرد خواهند آمد.