هفته نامه “ویکلی بلیتز” در گزارشی درباره عملکرد لابیهای رژیم تهران در ایالات متحده، گفته که اخیرا ایرانی-آمریکاییها فعالیتهای متعددی را برای آگاهیبخشی درباره اثرات مخرب این لابیها بر آینده جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران آغاز کردهاند.
این هفته نامه در ادامه درباره عملکرد لابیهای رژیم تهران در ایالات متحده، گفته که اخیرا ایرانی-آمریکاییها فعالیتهای متعددی را برای آگاهیبخشی درباره اثرات مخرب این لابیها بر آینده جنبش دمکراسیخواهی مردم ایران آغاز کردهاند.
در همین راستا، حسن داعی کنشگر سیاسی، پژوهشگر، و سردبیر “انجمن ایرانی-آمریکاییها” هم در یک سخنرانی در اندیشکده “انجمن خاورمیانه” درباره لابیگران رژیم ایران در آمریکا گفته که برای مقابله هرچه موثرتر با این لابیگران، مخالفان رژیم ایران باید فراحزبی عمل کرده و از درگیر کردن خود در اختلافات میان دموکراتها و جمهوریخواهان پرهیز کنند.
او در ادامه افزود: اقلیت نسبتاً کوچکی از ایرانی-آمریکاییها که از جمهوری اسلامی حمایت میکنند از طریق همکاری با دیگر گروههای لابیگر غیرایرانی از مماشات دولت آمریکا با رژیم ایران سود میبرند
داعی معتقد است که اقلیت نسبتاً کوچکی از ایرانی-آمریکاییها که از جمهوری اسلامی حمایت میکنند، از طریق همکاری با دیگر گروههای لابیگر غیرایرانی که از مماشات دولت آمریکا با رژیم ایران سود میبرند، توانستهاند نفوذ گستردهای در عرصه سیاسی ایالات متحده به دست آورند.
این گزارش با اشاره به نقش «شورای ایرانیان آمریکا» (AIC) که در سال ۱۹۹۷ با سرمایهگذاری کمپانیهای نفتی و دیگر شرکتهای تجاری تأسیس شد تا برای لغو تحریمهای ایالات متحده علیه ایران فعالیت کند گفته که فعالیتهای لابیگری رژیم تهران از همان زمان آغاز شد.
در این گزارش آمده است که در آن زمان، با حمایت وزارت خارجه جمهوری اسلامی، تعدادی از شخصیتها تحت پوشش «کارشناسان امور ایران» مورد حمایت AIC نقش برجستهای برای تبلیغ «دوستی با ایران» در رسانههای آمریکا ایفا کردند.
هفته نامه “ویکلی بلیتز” با اشاره به نقش تریتا پارسی، که در ابتدا مدیر بخش توسعه AIC بود، گفته او در سال ۲۰۰۲ به همراه سیامک نمازی «شورای ملی ایرانی-آمریکاییها» (NIAC) را تأسیس کرد که بودجه آن مانند موسسه پیشین توسط نهادهای چپگرایی همچون «بنیادهای جامعه باز» متعلق به سرمایهدار مشهور جورج سوروس، «بنیاد برادران راکفلر»، و «بنیاد پلاوشرز» تامین میشد.
حسن داعی، در این باره گفته است : با افزایش تنشها میان ایالات متحده و رژیم ایران بر سر برنامه هستهای تسلیحاتی جمهوری اسلامی در دهه اول قرن کنونی و امکان برخورد نظامی آمریکا با رژیم ایران، نایاک و متحدانش به بلندگوی تبلیغات جمهوری اسلامی تبدیل شدند، مبنی بر اینکه «ایران قربانی جنگطلبی آمریکا است که بهانهای برای حمله نظامی علیه حکومت ایران را جستجو میکند».
در این گزارش آمده است که دو دوره ریاستجمهوری باراک اوباما دوران طلایی لابیهای جمهوری اسلامی در آمریکا بود و کاخ سفید، با این اعتقاد که «دوستی» آمریکا با رژیم ایران سیاست خارجی آن را تعدیل میکند، پارسی و نایاک را که برای عقد توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران موسوم به برجام تلاش میکردند، با آغوش باز پذیرفت.
داعی معتقد است که از تاثیرگذاری نایاک در سالهای اخیر کاسته شده است، چرا که “روایت اصلی نایاک” مبنی بر وجود میانهروها در جمهوری اسلامی که آمریکا باید با آنها تعامل کند “بیاعتبار شده استگ. به گفته داعی: “رفتار خود رژیم پس از توافق هستهای افسانه اعتدال را از بین برد.”
در ادامه، از آنجا که نایاک به عنوان بلندگوی رژیم ایران به طور فزایندهای مورد انتقاد قرار گرفته بود، پارسی از ریاست آن استعفا داد، و در سال ۲۰۱۹ «موسسه کوئینسی» را تأسیس کرد. بودجه این موسسه را نیز همچون دو موسسه لابیگر قبلی، بنیادهای چپگرا تامین میکنند.
داعی در نهایت تاکید میکند که مخالفان رژیم جمهوری اسلامی اگر میخواهند در به چالش کشیدن روایات دروغین و نفوذ لابیگران رژیم موفقیتهای بیشتری به دست آورند، باید به صورت “فراحزبی” عمل کرده و خودشان را درگیر اختلافات داخلی عرصه سیاسی آمریکا میان دو حزب جمهوریخواه و دموکرات نکنند.