۱. انتشار” بیانیه” ۱۴ کنشگر سیاسی و مدنی درداخل کشور، واستقبال وحمایت گستردۀ طیفهای مختلف سیاسی درخارج ازکشورازخواستهای مورد مطالبه دراین بیاینه (۱) سبب شده است تا تئوری “همه باهم” گفتمان مورد توجه وبهره برداریِ افراد و جمع هائی ازکوشندگان سیاسیِ برونمرزی قرارگیرد.
۲. ” همه با هم” تئوری، گفتمان و شعار شناخته شدهای برای مردم میهنمان است، پدیدهای که تجربه و یادگار خوبی از آن برجای نمانده است. ” همه با هم” بیش ازهرچیز یادآورکابوسی به نام آیت الله خمینی، انقلاب اسلامی و پیامدهای نکبت بارش شده است.
آیت الله خمینی شعارو گفتمانِ ” همه با هم” را به زهرِ”خدعه” آلود تا با ضایع کردنِ این تئوری و گفتمان و با تولیدِ” تخمی لق” سپرو سدی نیزدر برابر مخالفان حکومت اسلامیاش استوارکند. او ماهرانه شعار وگفتمان کارسازو فراگیری که اورا به قدرت رساند را به نام خود ثبت کرد. بهره وریِ فریبکارانه خمینی از این پدیده سبب شده است که برخی از مخالفان رژیم اسلامی در برداشتی کلیشهای، با شبیه سازی و شبیه خوانی و تلافی جویانه، و درراستای تحقق امیال خود این روش و فکر را مذموم بدانند وکسانی که به این تئوری و گفتمان باور دارند را سرزنش و تخطئه کنند، و این در حالی ست که همگان میدانند خمینی از” همه با هم ” گفت، اما خواست و هدف او” همه با من” بود، و آن همه نیز” با او ” شدند نه ” با هم”.
انتشار بیانیه ۱۴ نفر و حمایت وسیع از این بیانیه نشان داده است که فقط آیت الله خمینی از تئوری “همه با هم” درعالم سیاست سوء استفاده نکرده است، در میان اپوزیسیون حکومت اسلامی نیز کسانی هستند که با همسنگ معرفی کردن همگرائی و همیاری و ائتلاف با ” همه با هم خمینیستی” همراه با تقویت و تداوم پراکندگی بهره حزبی، گروهی و فرقهای میبرند.
تئوری” همه با هم” یک تئوری، گفتمان و شعار دموکراتیک است، و میتوان آن را مترادف و همسنگِ همگرائی، همکاری، همیاری و ائتلاف قلمداد کرد. البته کسانی دراین میانه سعی کردهاند همگرائی و ائتلاف را با اتحادعمل، اتحاد و وحدت، پدیده هائی یکسان جا و جاربزنند، که البته تفاوتشان روشن است. حتی اگر پذیرفته شود که از”همه با هم” انتظار حرکتی وحدت طلبانه وجود دارد بازمی باید توجه داشت که آغازدستیابی به ” وحدت ” عبوراز دروازه همکاری وائتلاف سیاسی ست.
تاریخ ائتلافهای سیاسی وخواست و آرزوی ” همه با هم” بودن در ایران و جهان درسهای بسیار داشته و دارد. امروزدر دنیا دهها ائتلاف سیاسی مثبت و تاثیرگذار را میتوان نام برد که درراستای تحقق آنها شخصیتها، حزبها و سازمانهای سیاسی، با هویتها و اختلافهای نظری وسیاسی متفاوت، به خاطرمنافع ملی کشورشان و برای سعادت مردم میهنشان به همکاری و همیاری روی آوردهاند و ” همه با هم” شدهاند، همان همکاری و همیاریای که امروز پارهای فعالان سیاسی اپوزیسیون با مُهرو انگ ” همه با هم خمینیستی” به میدان مبارزه علیه رژیم پرتاب کردهاند.
به گمان من اپوزیسیون واقعی حکومت اسلامی امروز میباید بی اعتنا به اینکه روزگاری جلادی از این شعار و گفتمان سیاسی و دموکراتیک سوء استفاده کرده است، به نادرست پنداشتن این تئوری، گفتمان و شعار پایان دهد. روی سخن من البته که با حرفهایهای ” مصادره به مطلوب کن” یا فرقه گرایانِ خودمحور و خود رهبرپندارنیست، که اتلاف وقت است و گره بر باد زدن. و نیز روی سخن من با کسانی که برچسبهای ” وحدت طلبی پوپولیستی ” از زرادخانه “فرقه گرائی وسکتاریسم ” به سوی تلاشگران ایجاد همگرائی وائتلاف میان اپوزیسیون حکومت اسلامی شلیک میکنند، نیز نیست، روی سخن با این دو روی یک سکه نیست، روی سخن با آنانی ست که آزادی، دمکراسی، سکولاریسم و حقوق بشرملکه فکرشان است و به رفاه و همبستگی مردم میهنمان میاندیشند.
۳. شعار و گفتمان” همه با هم ” برای براندازی حکومت اسلامی تاکتیکیست کارآ و اثربخش در پیوندی ارگانیک با استراتژیای که رفاه، آزادی، همبستگی وعدالت برای مردم میهنمان به ارمغان خواهد آورد. “همه باهم”ای که نه یک پیوند حزبی و تشکیلاتی ست، و نه یک رابطه مکانیکی میان افراد و جمعها. این همه باهم بازتاب ایده ومنافع یک طبقه یا گروه اجتماعی یا شخصیت سیاسی نیست، منافع میهن ومردم، منافع ملی چسبِ این” همه باهم” است، همه با هم”ای فرا ساختاری و فراحزبی، و نماد دموکراسی پلورالیستی که منافع ملی، رفاه عمومی و سعادتمندی مردم را هدف گرفته است. فقط ” همه با هم” میتوانند پروژههای کلان ملی را به موفقیت و پیروزی برسانند.
بدون پیشبرد سیاستِ “همه باهم” درمبارزه علیه حکومت اسلامی جمعی وقت وانرژی تلف خواهیم کرد، و جماعتی دیگر به خود ارضائی سیاسیِ چهل ساله ادامه خواهند داد. میتوانیم با حفظ استقلال نظری و سیاسی وتشکیلاتی، بی آنکه هویت و ایدههایمان را نادیده انگاریم ” همه با هم” در تفاهمی عمومی بر محورخواستهای مشترک ِ دمکراتیک گردهم آئیم و با برنامه و سازمان یافته در راستای تحقق ایدهها و خواستهایمان عمل کنیم. “همه با هم” وفاق و جنبش ملی را تقویت و مستحکم خواهد کرد، ” همه باهم”ای که خواستار نفی و رد کامل حکومت اسلامی ست و آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، سکولاریسم وعدالت ملکه فکرش است، وبه آنها باور دارد و درراه تحقق آنها گام برداشته است.
فقط و فقط ” همه باهم” میتوانیم حکومت اسلامی را براندازیم وجایگزینی مردمی، دمکرات و سکولار جای آن بنشانیم. هیچ کدام از طبقهها و گروههای اجتماعی، احزاب و سازمانهای سیاسی، شخصیتهای سیاسی و اجتماعی (به ویژه از خارج از کشور) به تنهائی قادربه هدایت و رهبری جامعه درعبورکامل از حکومت اسلامی و برقراری آزادی، دموکراسی، عدالت و حقوق بشردرمیهنمان نخواهند بود.
آیا چهل سال تجربه برای درک و فهمِ این واقعیت کافی نیست؟
قریب به ۸۵ ٪ و یا بیشتر از ملت آزاده ایران – حکومت و رژیم دزد و پلید و مکار جمهوری اسلامی ایران را قبول ندارند وخواهان تغییر رژیم میباشند ولیکن بعلت فقر وفلاکت زیاد موجود توانایی براندازی و تشکیل حزب و یا تظاهرات را درشهرهای کشور ایران ندارند بنابراین نیاز به نیروهای خارجی میباشد.
گاه میشنویم که جمهوری اسلامی “آلترناتیو” ندارد یا اگرچه اکثر قریب به اتقاق مردم با رژیم کنونی مخالف هستند به دلیل “نبود رهبر” برای حرکت اعتراضی، مخالفت آنان به جایی نرسیده است بنابراین رژیم ماندنی است. در اینجا با استناد به نظریه های انقلاب و شواهد تاریخی چند نکته را به عرض برسانم.
۱- نوع مخالفت عمومی با رژیم ولایت فقیه و شعارهایی که در تظاهرات داده شده و نوشته فعالان سیاسی معتبر به خودی خود آلترناتیو را مشخص کرده است. از نظر اکثریت قاطع مردم ایران آلترناتیو رژیم آخوندسالاری قرون وسطایی یک نظام حکومتی سکولار، دموکراتیک و تامین کننده حقوق برابر تمامی اقشار، طبقات، قومیت ها، نژادها و مذاهب ایران و متکی به حاکمیت ملی (به حای حاکمیت آخوندها به نمایندگی جعلی و دروغین از سوی الله) است. در نظام مورد نظر ملت ایران، انتخابات آزاد تعیین کننده حکومت است زیرا مردم حاکم بر سرنوشت خود هستند. آنان صلاح خود را تشخیص میدهند، به افراد مورد نظر خود رای داده و آنان را مامور حکومت بر کشور میکنند و در فواصل معین در انتخابات آزاد شرکت کرده و حاکمان را تایید و تثبیت یا برکنار میکنند. همین و بس. شکل و شمایل ظاهری این نظام، چه جمهوری ریاستی، یا پارلمانی با جمهوری تشریفاتی یا نظام مشروطه و پادشاه تشریفاتی، چه نظام مرکزی همراه با قدرت نمایندگان واقعی مردم در مجلس و آزادی عمل واقعی شوراهای محلی و چه فدرال، هیچ تفاوتی ندارد. بنابراین گروهها و شخصیتهایی که خواهان دموکراسی معمول و متداول در جهان (و نه مفهوم مسخره و فریبکارانه مردمسالاری دینی نوع جمهوری ولایت مطلقه یا دموکراسی خلقی و شعبی نوع سوریه و کره شمالی) باشند در مجموع آلترناتیو رژیم فعلی محسوب میشوند. با سقوط این رژیم، یک دولت انتقالی با مشارکت شخصیت های معتقد به دموکراسی ماموریت ایجاد فضای دموکراتیک برای برگزاری انتخابات آزاد و آگاهانه، زمام امور را به مدت محدود مثلا شش ماه تا دو سال بر عهده میگیرد تا نظام حکومتی و قانون اساسی جدید با رای آگاهانه و آزادانه مردم تدوین شود و با برگزاری انتخابات آزاد، حکومت به منتخبین مردم محول گردد. والسلام.
۲- در مورد “رهبری” حرکت مخالف نیز متاسفانه سابقه انقلاب شوم سال ۱۳۵۷ و تبلیغات این چهل سال باعث شده است تا مردم اعتماد به نفس خود را از دست داده و خود را موجودانی نیازمند ولی و قیم و “رهبر” بدانند و فکر کنند که در هر حرکتی باید تابع یک فرد با هدف مشخص فردی باشند. باید گفت که چنین “انقلاب” رهبرداری در هرکجا که روی داده، چه در ایران، چه روسیه، چه چین، چه کره و هرکجای دیگر همیشه به استبداد فردی منجر شده است. در واقع انقلابهای آزادیبخش چه انقلاب استقلال هند و چه انقلاب ضد آپارتاید آفریقای جنوبی، چه حرکت استقلال طلبانه در آمریکا و چه انقلاب دموکراتیک در انگلیس و … عملا “رهبر” یگانه نداشته و در نهایت، فرد یا گروهی از افراد مدیریت “حرکت انقلابی” از آغاز تا زمان سقوط رژیم استبداد و استعمار را در دست داشته اند. کسانی مانند گاندی و ماندلا در واقع “مدیران هماهنگ کننده” حرکت ضد رژیم بودند. در هند گاندی حتی حاضر به قبول حکومت نشد و در آفریقای جنوبی هم دولت ماندلا در واقع نوعی دولت انتقالی بود و او به فوریت صحنه سیاست را ترک کرد.
۳- باید برای پیروزی علیه استبداد آخوندی، حسادتها و کوته نظری ها را کنار گذاشت و هر فرد شناخته شده ای را که به اصول مندرج در اصل ۱ در بالا معتقد است به عنوان “مدیر حرکت انقلابی” پذیرفت. متاسفانه جمهوری اسلامی توسط وابستگان غیرآشکار خود که به شکلها و نامهای مختلف حتی به عنوان مخالف رژیم فعالیت دارند هر گروه یا شخصیتی را که به اصل دموکراسی واقعی و حق مردم در تعیین سرنوشت و نظام مورد نظر خود معقتد باشد و به خاطر شناخت مردم و اعتبار در داخل و خارج امکان “مدیریت” حرکت انقلابی دموکراتیک را داشته باشد با تمام قوا هدف حمله قرار میدهد و متاسفانه برخی از ساده دلان نیز از روی خلوص نیت یا به خاطر اینکه فکر میکنند “مد روز است” نظرات آنان را قرقره میکنند. توده مردم ایران باید تنها بر اساس تشخیص خودشان از خیر و صلاح خود و نسلهای آینده و کشورشان حرکت کنند و به خصوص فریب فریبکاران را نخورند.
از صدای اسرائیل که تریبونی را برای “آموزش” دموکراسی در اختیار ما مردم ایران قرار داده سپاسگزارم. ایکاش رسانه های دیگر فارسی زبان هم به به وظیفه انسانی رسانه های آزاد برای روشن کردن ذهن مردم عمل کنند.
جمهوری اسلامی الان به بلوغ چهل سالگی رسیده ، بازی همچنان تا سالهای سال ادامه داره.