وقتی «گربه» مجبور می شود پنجول بکشد! و تضادهای درونی رژیم وارد مدار جدیدی می شود!

علوی وزیر اطلاعات رژیم ایران

سخنان و هشدار وزیر اطلاعات پیرامون رانده شدن رژیم به سمت تولید سلاح هسته‌ای، آن هم در سیما و رسانه رسمی، از جهات مختلفی حائز اهمیت است و بار دیگر این سوال را که رژیم ایران به کدام سمت حرکت می کند زیر ذره بین قرارداده است. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا آن را بسیار نگران کننده خوانده و تلاش می‌شود که از معنا  و دلالت‌های آن پرده برداری کنند. پیش از او صالحی رییس سازمان انرژی هسته ای از دست یابی ایران به تمامی آستانه‌های تولیدهسته ای سخن گفته بود و پیش‌تر هم او پس از آن که نقش و وظایف و اختیارات دولت در این حوزه عملا از آن سلب شده و با دور زدن حتی شورای امنیت ملی کشور و واگذاری صوری آن به مجلس فرمایشی و دست چین شده جناح مسلط، گفته بود که سربازی است دست به ماشه در انتظار فرمان رهبری. خود ظریف هم گفته بود که تصمیمات هسته ای (مستقیما) توسط شخص رهبر اتخاذ و هدایت می شود.

به هرحال ارزیابی این سخنان و واکنش ها به آن، در داخل و خارج تازه شروع شده است و احتمالا به این سادگی هم تمام نشود. حتی اگر علوی ناگزیر شود که بیاید بگوید که مرادش چنین بوده و چنان نبوده است… یا نظرفردی بوده است و غیره… تاثیری در اصل مساله نخواهد گذاشت. در اینجا هم واکنش سایت تسنیم را ملاحظه می کنید که نزدیک به سپاه پاسداران است.

اما به راستی چگونه باید آن را تاویل و تفسیرکرد؟

قبل از طرح مختصر دو سناریو و فرضیه محتمل، لازم است اشاره کنم، اکنون مدتهاست همه می دانند که رژیم وارد بازی با برگ هسته ای و به اصطلاح باج گیری هسته ای شده است. آن هم در شرایطی که با بحران انتقال قدرت در داخل آمریکا و نهایتا شکست ترامپ، متقارن شده است و آمدن بایدن هم که به هرحال طبع جنگ طلبی کمتری دارد و رژیم براین تصور است که قصدحمله و جنگ ندارد، این از یکسو، ترورها و تهدیدات نظامی اسرائیل و آمریکا در منطقه و نیز تداوم فشارحداکثری با توجه به وخامت بحران اقتصادی و رویکرد اروپا در کنار آمریکا مبنی بر گفتگو حول پیمان جدید هسته‌ای و غیرهسته ای از سوی دیگر، رژیم ایران را برآن داشته است که با تغییر رویکرد خود و از طریق بازی با کارت هسته‌ای، بن بست و معادله باخت-باخت کنونی (هم در بند مقررات برجام بودن و هم خبری از گشایش تحریم ها نبودن) را تغییر دهد. به ویژه که می دانست میراث فشارحداکثری ترامپ برای خلف او به عنوان سرمایه‌ای گرابنها برای چانه زنی از موقعیت بالا به کار گرفته خواهدشد، و از لحاظ عملی هم بازگشت به برجام جزو اولویت دولت بایدن نخواهد بود تا با گذشت زمان که به زیان رژیم است و تداوم فشارهای وارده در معیت همکاری اروپا، رژیم را وادار به گفتگو برای مذاکرات جدید و موضوعات گسترده بکند.

هدف نخست رژیم از توسل به شانتاژ هسته ای بر هم زدن چنین سیاستی و تغییر اولویت های بایدن و دستورکار او، یعنی گوشزد کردن عاجل بودن حل تحریم‌ها، آن هم به سود امتیاز دادن بود، بدون آن که باجی درخور برای مذاکرات جدید بدهد. همچنین می‌دانیم که در درون تیم دولت آمریکا این بحث هم مطرح شده است که آیا باید با دولت روحانی که چندماه دیگر دورانش به پایان می رسد وارد مذاکرات شد، یا منتظردولت جدید در ۱۴۰۰ بود؟ (با توجه به ارسال سیگنال‌هایی از سوی اصول گرایان از داخل به آمریکا که با ما بهتر می توانید کنار بیایید تا با این دولتی که فاقد اختیار بوده و درحال رفتن است. این را خودظریف مدتی پیش با خشم افشا کرد).

با این همه، سخنان حساس و تحریک کننده محمود علوی چیزدیگری است و به معنای ارتقاء این تهدید و شانتاژ به سطح جدیدی است با پیامدهای چه بسا منفی و نا معلوم، که در واکنش انتقادی سایت تسنیم هم به آن اشاره شده است.

دو سناریوی محتمل:

بعید است که این سخنان نظر فردی و یا از روی سهل انگاری و سوتی دادن باشد. ابراز این نظر توسط یک وزیر حساس که قاعدتا می‌داند که به اقتضای منصبش باید کمتر وراجی کند و محتویات درونش را به بیرون نریزد، وزیری که حتی در گزینش او شخص خامنه ای مستقیما دارای حق وتو است، بعید است بدون محاسبه و عقبه بوده باشد. بنابراین باید آن را کلا غیرشخصی تلفی کرد. اما اینکه آیا نظرکل نظام است (به معنای بیان رسمی این نظر توسط یک وزیر حساس) یا نظریک جناح (دولت)، به نظر می‌رسد با توجه به لبه انتقادی آن به سپاه و حساسیت نشان دادن سپاه به آن، گرچه فعلا به طور غیر رسمی، بیشتر نظر دولت و بخشی از هیات حاکمه ( و شاید هم با حمایت ضمنی رهبری*) باشد. در این رابطه می توان دو سناریو را مطرح ساخت:

الف: دولت روحانی خواسته است به دولت آمریکا و اروپائیان این پیام مهم را رله کند که لازم است هرچه زودتر بجنبند و با همین دولت به توافق برسند، وگرنه ممکن است فرصت از دست برود و کار از کار بگذرد. بدیهی است که دولت روحانی بسیار مشتاق است که پایان ریاست جمهوری‌اش را که در وضعیت دراماتیک کنونی بدترین پایان ممکن برای یک رئیس جمهور محسوب می شود، با رفع تحریم‌ها به پایانی خوش برساند و در این رابطه گذشت حتی هر یک روز هم برای او حیاتی است.  ضمن آنکه شاید حمایت ضمنی خامنه ای را داشته باشد که گفته است اگر امکانش باشد حتی یک ساعت هم نباید تاخیر کرد و احتمالا به پیامدهای ورود به فاز کره شمالی هم واقف است…. و بنابراین او هم (شاید) بدش نیاید که چنین شوک‌هایی برای رفع تحریم ها صورت گیرد…. به ویژه که دولت ِ برگزیده بعدی دست پخت خامنه ای و این جناح، برای بقای خود و پیشبرد اهدافش به چنین گشایشی برای فروش نفت نیاز دارد و چه کسی بهتر از روحانی برای آن؟

ب: جناح دیگر و دولت با توجه به خیزی که رقیب افراطی و سپاه به سمت و سوی هسته ای شدن برداشته است، ( با خروح از پروتکل الحاقی و پروژه شکاف اورانیوم و غنی سازی تا ۹۰٪ و غیره. میدانیم که چنین سودائی در سپاه پیشینه دارد) و چه بسا فعالیت‌های پنهان نگهداشته شده ای هم شروع کرده باشد، و دولت روحانی و کلا این جناح با علم بر اینکه ایران کره شمالی نیست و این مساله می تواند پیامدها و عواقب بسیارسنگینی داشته باشد، در واقع به این شکل خواسته اند که هم این پروژه را بسوزانند و هم به اصطلاح، قدرت های بزرگ را نسبت به حساسیت اوضاع شیر فهم کنند که اگر نجنبند در شروع مذاکره سریع برای رفع تحریم ها… چه چیزهایی ممکن است پیش بیاید. این رویکرد از دولتی که کاملا در این حوزه و حوزه‌های مهم دیگر کلا خلع ید شده است و با توجه به همزمانی این سخنان با انتقاد به سپاه و ضعفی که در حفاظت از ترور دانشمند هسته ای از خود نشان داده و تشدید تضاد دیرینه بین این دو نهاد، کلا مخاطب این گفتگو، افشای سپاه بوده است و واکنش سریع تسنیم هم موید آن است. در هر حال هیچ بعی دنسیت که این افشاگری از یک پروژه هسته ای، بخشی از جنگ قدرتی باشد که بین دو جناح، در مورد میل و تصمیم سپاه به سمت تولید بمب هسته ای جریان دارد که بدین وسیله از پرده بیرون می افتد.

البته هرکدام که باشد نتیجه عملی اش همین پرده برداری و افزایش مضاعف حساسیت جهانی از یکسو و تشدید منازعات جناحی از سوی دیگر است. حتی اگر منجر شود که بایدن به طور موقت شرط و شروطش را کنار بگذارد و اقدامات عملی برای رفع تحریم ها را سریعا شروع کند،‌ کلا این نوع واکنش ها با هر نیت و قصدی، در ذات خود مسموم و تضعیف کننده اقتدار رژیم و بیان استیصال و شکاف‌ها و انتقال آنها به حوزه‌های جدید است. چرا که موجب تشدید بی اعتمادی و سوء ‌ظن قدرت‌ ها حتی چین و روسیه و… شده و موجب تشدید فشار ها می‌گردد و در واقع رژیم، هم چوب را می خورد و هم پیاز را!


* احتمالا خامنه ای ضمن موافقت با استفاده از تهدید کارت هسته ای و در دست داشتن بقول صالحی آستانه های آن، با توجه به عواقب و پی آمدهای سنگین آن ، لااقل هنوز تصمیمی برای ورود به حوزه کاربردی تسلیحات هسته ای نگرفته است، اما سپاهیان که کنترل این حوزه و موشک ها را در اختیاردارند و بر موقعیت ممتازشان در عرصه های گوناگون نه فقط اقتصادی و نظامی و امنیتی بلکه هم چنین سیاسی افزوده شده است ، دست یابی به آن را رمزاقتدار و عامل بازدارنده می دانند و شرایط کنونی را مناسب. از همین رو اکنون بیش از هرزمانی وسوسه ورودبه آن را دارند و در این رابطه جناح روحانی احتمالا با توجه به همین تمایزبین خامنه ای و سپاه اقدام به چنین پاتکی کرده باشد. تجربه نشان داده است که رژیم اسلامی به لحاظ ساختارها و شکاف هایی درونی اش حتی اگر مصمم به پیشبردآن هم باشد، در قیاس با کره شمالی، قادر به پنهان نگهداشتن آن نیست. یادمان باشد محمدخاتمی در پایان ریاست جمهوری اش را به شکلی ترغیب یا وادارکردند که پیش از اتمام ریاست جمهوری اش جورفک پروژه هسته ای مهروموم شده را بکشد! اکنون هم چه بسا سپاه خواسته باشد جور«فک کردن» آن را به گردن دولت مستعجل و ورشکسته روحانی بیاندازد که او خواسته است با چنین واکنشی بلا از خود دورکند!

نوشته تقی روزبه