از نگاه ریچارد گلدبرگ (مشاور ارشد در بنیاد دفاع از دمکراسیها، و مدیر پیشین بخش مقابله با سلاحهای کشتار جمعی ایران در شورای امنیت ملی کاخ سفید در سالهای ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۰)
در ماه مه سال ۲۰۱۸، زمانی که دنیا متوجه شد که ایران در طول مذاکرات برجام، پیش و پس از آن، یک آرشیو مخفی سلاح اتمی را مخفی کرده بود، هواداران توافق اتمی خیلی سریع این دروغ ایران را توجیه کردند.
دو سال بعد در حالیکه ایران تعهدات خود در برجام را کاملاً نقض کرده، شواهد فزایندهای در زمینه مواد و اماکن هستهای که اعلام نکرده وجود دارد و تحریم تسلیحات متعارف قرار است در ماه اکتبر منقضی شود، وقت آن فرا رسیده که ایالات متحده و اروپا دست به دست هم دهند تا تحریمها و محدودیتهایی که زمانی برای جلوگیری از دستیابی بزرگترین حامی تروریسم به خطرناکترین سلاح اعمال کرده بودند، بازگردند.
توافق اتمی بر این مبنا استوار شد که ایران درباره همه فعالیتهای گذشته خود در زمینه سلاح اتمی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی توضیح دهد، متعهد شود که هیچگاه در آینده به دنبال سلاح نخواهد رفت و به طور موقت برخی فعالیتهای هستهای خود را متوقف کند. در ازای آن ایران منافع راهبردی متعددی دریافت میکرد، از آن جمله محدودیتها و تحریمهای کلیدی بینالمللی که بر ایران اعمال میشد.
در هفتههای گذشته آژانس بینالمللی انرژی اتمی گزارش داد که ایران احتمالاً مواد هستهای در داخل کشور مخفی کرده و به بازرسان آژانس اجازه دسترسی به دو مکانی که پیشتر اعلام نشده و ممکن است با اقدامات ایران در زمینه سلاح اتمی ارتباط داشته باشد، را نداده است- این موضوعات به صورت بالقوه نقض توافقهای پادمانی و همچنین پیمان «انپیتی» است. به علاوه اینکه آژانس در گزارش خود آورده که ایران تقریبا همه تعهدات دیگر خود در برجام را هم نقض کرده، ذخیره اورانیوم کمتر غنی شده خود و آب سنگین را به شدت افزایش داده، غنیسازی را در تاسیسات غیرقانونی زیرزمینی از سرگرفته و در حال آزمایش بر روی سانتریفوژهای پیشرفته است.
اگر کشف آرشیو هستهای ایران را دود تصور کنیم، گزارشهای اخیر آژانس آتش است. کشورهای مسئول دیگر نمیتوانند چشم خود را بر این بدرفتاری هستهای ایران ببندند چه برسد به اینکه اجازه دهند با منقضی شدن تحریم سازمان ملل، چنین رژیم خشنی به سلاحهای متعارف پیشرفته روس و چینی دست یابد.
خوشبختانه مکانیزم ماشه در قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد که از برجام حمایت میکند، در نظر گرفته شده تا بتوان همه تحریمهای پیش از توافق اتمی و ممنوعیتها را در واکنش به نقض تعهد از سوی ایران، بازگرداند. این قطعنامه مشخصاً به ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، آلمان، روسیه و چین، «اعضای اصلی برجام»، اجازه میدهد تا سال ۲۰۲۵ از حق خود برای استفاده از این مکانیزم استفاده کنند.
روسیه و چین در پی فروش جنگنده، تانک، شناور و سایر تسلیحات به ایران از ماه اکتبر هستند، و مطمئناً با «اسنپبک» مقابله خواهند کرد. استدلال آنها هم این خواهد بود که از آنجا که آمریکا از برجام خارج شده، حق خود در زمینه «اسنپ بک» را هم از دست داده است. هواداران جمهوری اسلامی در اروپا هم احتمالاً با این رویکرد همصدا میشوند.
اما مشکل روسیه و چین این است که به یک قطعنامه الزامآور شورای امنیت رأی دادهاند که چنین حقی را به صورت مشخص برای ایالات متحده در نظر میگیرد فارغ از اینکه در توافق سیاسی برجام باشد یا خیر. مضاف بر این، روند بازگرداندن تحریم یا همان «اسنپبک» نمیتوانند سد شود چرا که این روند نمیتواند توسط هیچ یک از اعضای شورای امنیت وتو شود.
اگرچه آمریکا میتواند این اقدام را بکند و این کار را خواهد کرد، اما دلیلی ندارد که آن را به تنهایی انجام دهد. هماکنون زمان آن است که همه کشورهایی که از «انپیتی» حمایت میکنند و مخالف سرازیر شدن سلاحهای روسی و چینی به ایران هستند بایستاند و به حساب بیایند.
از نگاه ریچارد نفیو (مذاکرهکننده پیشین ایالات متحده آمریکا با رژیم ایران، محقق ارشد در دانشگاه کلمبیا و تحلیلگر ارشد مؤسسه بروکینگز)
بیشتر صحبت درباره تصمیم احتمالا قریبالوقوع ایالات متحده برای استفاده از «اسنپ بک»* تحریمهای شورای امنیت بر ایران، پیرامون این سؤالات میچرخد :«آیا میتوانیم؟ آیا باید این کار را بکنیم؟».
این قابل فهم است؛ چرا که این سؤالات به مشکلاتی جدی در زمینه جایگاه قانونی ایالات متحده و گزینههای عملی پیش رویش در این سناریوی غیرمنتظره میپردازد. با این وجود، علیرغم مخالفت بینالمللی با این ترفند ایالات متحده، به نظر میآید پیش از ماه اکتبر سال ۲۰۲۰ که تحریم تسلیحاتی در قطعنامه شورای امنیت منقضی میشود، ایالات متحده تلاشی سرنوشتساز برای بازگرداندن تحریمهای شورای امنیت خواهد کرد. این تصمیم سه تأثیر بلندمدت اما در عین حال جدی بر سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران و واکنش منفی آن خواهد داشت که باید به آن توجه کرد.
ابتدا اینکه خیلی دور از ذهن نیست که در پی چنین رخدادی برای ایالات متحده بسیار سخت خواهد بود که در آینده در ساختار شورای امنیت به توافقی در زمینه «اسنپ بک» تحریم دست یابد.
ایالات متحده به دنبال این بود که برای دست بسته نماندن در پیچ و خم شورای امنیت، چنین تواناییای را داشته تا بتواند به صورت یکجانبه تحریمها را بازگرداند. فارغ از ضرورتهای استراتژیک این موضوع، این توانایی یکی از ملزومات سیاست داخلی هم بود و من معتقدم این که «اسنپ بک» در نهایت در برجام گنجانده شد بخش مهمی از توافقی بود که اجازه داد کنگره با اجرایی شدن توافق در سال ۲۰۱۶ موافقت کند.
به عنوان یک مذاکرهکننده پیشین ایالات متحده آمریکا در زمینه برجام میتوانم بدون تردید بگویم که مذاکره بر سر این موضوع بسیار بحثبرانگیز بود چون تا حدی برخی امتیازاتی که اعضای دائمی شورای امنیت با حق وتو دارند را زیر سؤال میبرد. اگر در حال حاضر بوالهوسانه از این مکانیزم استفاده شود به سایر اعضای شورای امنیت ثابت خواهد شد که مخالفتشان در زمان مذاکره به حق بوده است. در چنین وضعیتی برای ما اگر غیر ممکن نباشد، دستکم سخت خواهد بود که بتوانیم در دولت ترامپ یا پس از او، بر سر سازوکار مشابهی با هر کدام از دشمنان ایالات متحده مذاکره کنیم.
دومین مسئله این است که مشخص نیست در صورتیکه ما از «اسنپ بک» استفاده کنیم چه خواهد شد اما روسها، چینیها و احتمالاً متحدان اروپایی ایالات متحده خواهند گفت که ما در جایی نیستیم که دست به این اقدام بزنیم. در غیاب داور بینالمللی، ممکن است با وضعیتی روبهرو شویم که در آن یک عضو شورای امنیت، ایالات متحده، اعلام کند که شورا اقدام کرده و تحریمهای پیش از برجام بازگشتهاند و سایر اعضا با او مخالفت کنند. بعد چه میشود؟
برخلاف قوانین داخلی کشورها، روندهای سازمان ملل متحد بر مبنای مطلع شدن اعضا از تعهداتشان کار میکند -در برخی مواقع درباره آن رأیگیری میکنند- و بعد آن را به صورت داخلی اجرا میکنند. در زمان اختلاف که در روند شورای امنیت سردرگمی به وجود آمده، کدام راه را باید برگزینند و در داخل کشورهایشان از کدام قانون پیروی میکنند؟ خصوصاً اگر روسیه و چین تصمیم بگیرند به ایران سلاح بفروشند و آنگونه رفتار کنند که گویی دنیا همچنان در وضعیت پیش از استفاده از «اسنپبک» است.
و سومین موضوع که مرتبط هم هست توانایی ایالات متحده در آینده برای مذاکره در شورای امنیت است که به شدت تضعیف میشود خصوصاً وقتی در زمینه اقدامات قهرآمیز باشد. ممکن است برخی استدلال کنند که تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد در مقایسه با فشار یکجانبه ایالات متحده موضوعی بیمصرف است، اما به نظر من اشتباه میکنند.
اقدامات تحریمی ایالات متحده میتواند بدون حمایت بینالمللی تا حدی تأثیر داشته باشد، اما حتی دولت ترامپ با رویکرد «آمریکا محور» به وضوح قبول دارد که حمایت قانونی بینالمللی برای رویکردش ضروری است. اگر مهم نبود، پس چرا چنین بکنند؟ اگر حمایت بینالمللی داشته باشند، یعنی قانون ۱۹۰ کشور و چندین سازمان و نهاد بینالمللی از آن پشتیبانی میکند.
این به پرسنل دیپلماتیک، نظامی، اطلاعاتی و امنیتیِ آمریکا اعتبار بیشتری میدهد تا بتوانند از ارسال تسلیحات ممانعت کنند، جلوی مبادلات مالی را بگیرند و یا با سفر دشمنانمان مقابله کنند. تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل متحد بینقص نیستند و پیروی بینالمللی کامل از آنها نمیشود اما مهر حمایت بینالمللیای که بر خود دارند برای این مأموریتها ضروری است و از همین جهت به سود امنیت ملی آمریکاست.
ما به قیمت به خطر انداختن خودمان، آن را بازیچه قرار میدهیم.
برگرفته از رادیو فردا