شهروندان را آسان میگیرند و راحت میکشند. اما آیا به راحتی هم از عقوبت این جنایات خود رهایی خواهند یافت؟ امکان ندارد!
در مورد به اصطلاح «خودکشی» فعال محیط زیست در بازداشتگاه، خیلیها میپرسند مگر این کار شدنی است؟ پاسخ منفی است. چون همه جای دنیا، «آبروی نهاد امنیتی و قضایی»، در گرو حفظ جان فرد بازداشتی است.
در ایران چندین نهاد موازی اطلاعاتی و امنیتی وجود دارند که هم به همدیگر اعتماد ندارند، و هم در کار یکدیگر دخالت میکنند و هم گوی سبُعیت و بیلیاقتی را از همدیگر میربایند! اما همگی این «نهادهای موازی شله قلمکار»، برای نگهداری بازداشتیهای موقت (که تحت بازجویی هستند)، از «یک دستورالعمل واحد» و از «یک پروتکل امنیتی یکسان» استفاده میکنند. اولین اصل این پروتکل؛ بستن هرگونه راهی برای خلاص شدن متهم (مانند فرار یا خودزنی) اوست.
در حقیقت در تمام دنیا، بیماری یا مرگ و بخصوص خودکشی فرد بازداشت شده، مایهی ننگ و نشانهی ناتوانی دستگاههای امنیتی و قضایی است!
زیرا خودکشی کسی که هنوز تحت بازجویی است، راه تحقیقات امنیتی را میبندد و کار خود بازجویان را سخت میکند. پس اعلام خودکشی دکتر کاووس سیدامامی فقط بیانگر «قتل عمد» او زیر شکنجه و فشار و یا «حذف فیزیکی و تعمدی» او بابت یافتههای مهم اوست.
چرا اقدام به خودکشی در بازداشتگاه (برای بازداشتی تحتنظر) امکان عملی ندارد؟ یعنی از نظر فیزیکی، چرا «بازداشتی تحتنظر» وقت و امکان «خودکشی موفق» ندارد؟ میگویمتان.
هم از قوانین و هم از مشاهداتم از دو بار سابقهی بازداشت موقتم (در مرحله تحتنظر و بازجویی) به پرسش بالا پاسخ میدهم.
طبق قوانین عادی، تمام بازداشتیها در هنگام ورود به اولین بازداشتگاه، تفتیش کامل بدنی میشوند. هر چیز بُرندهای (نظیر ساعت، سنجاق، قلم، عینک و حتی کارت پرسشده و…) و هر چیز کِشندهای (مثل شال، بندکفش، کمربند و حتی برخی لباسهای خاص نظیر سویشرت) و دارو و حتی سکه پول و… از وی گرفته و ضبط میشود.
فرد بازداشتی را، پس از بازجویی در بدو ورود به «زندان»، کاملاً لخت میکنند تا با دقت بازرسی بدنی شود که مبادا با «انباری کردن»، هرگونه دارو یا مواد مخدر و… را درون بدن خود جاسازی کرده باشد.
توالتهای اماکن بازداشتگاهی و حتی دادگاهها، فاقد «پنجره شیشهای» هستند و با تور فلزی، شیشهها مهار شدهاند. درب توالتها نصفه هستند. یعنی از بالا و پایین حدود نیم متر، درب توالت ناقص است تا متهم در هنگام قضای حاجت هم دیده شود. هیچ میخ یا چیز تیزی و بخصوص هیچ «آویزگاهی» در توالت و حمام نیست که بتوان از آن آویزان شد و خود را مثلاً دار زد!
در واقع هیچ امکانی برای خودکشیموفق (به فرض اینکه متهم قصد انجامش را داشته باشد) وجود ندارد. با حضور دائمی مأموران، از هرگونه اقدام به «خودزنی متهم» بلافاصله جلوگیری میشود.
تمام این پیشگیریها برای آن است که فرار جسم یا روح متهم، روند تحقیقات را متوقف و اسباب دردسر و بیآبرویی کل سیستم امنیتی خواهد شد.
حال در همین یک ماه، به اقرار دادستان حداقل ۳ نفر در بازداشتگاهها و تحتنظر بازجویان «خودکشی» کردهاند! جسد مقتولان بدون تحقیقات پزشکی و با تهدید خانوادهها دفن شده و بعد برای آنها مضحکترین اتهامات را ساخته و منتشر میکنند!
به گمان دادستان و یا سخنگوی روانپریش قوه قضائیه (که سابقهی «گاز گرفتن» نماینده مطبوعات در جلسه رسمی را در پرونده دارد)، حالا که دست هر نهاد مستقلی از جسد کوتاه است، میتوان اتهامات کلیشهای مثل اعتیاد، یا موادفروشی و یا «جاسوسی» به مقتولان زد! رذیلانهترین کار بعد از قتل عمد متهم!
دکتر سیدامامی استاد دانشگاه امام صادق (وابسته به نظام مقدس!) و پژوهشگر پرامید و سرزنده محیط زیست را، پس از سربهنیست کردن، به انواع اتهامات آلوده میکنند. چرا؟ چون او ردپای ماجراجویانه سپاه را در تخریب محیط زیست دیده و لابد اهل «تعامل!» نبوده است!
آقایان متوّهم سپاه و قوه قضاییه!
کسی که دلش برای محیط زیست و گیاهان و جانداران میتپد، به خودکشی فکر نمیکند. با جار زدن «خودکشی سیدامامی»، دارید اعتراف میکنید که در بازجویی، چه بر سر متهم میآورید که به مرگ راضی میشود! دارید اعتراف میکنید که با این چند مورد خودکشی اخیر، «امکانات خودکشی» در توالت و سلولهای شما، بیشتر از خیابانهاست!
بفهمید! خودکشی متهم، یعنی سند بیآبرویی خودتان! یعنی اقرار به فرار روح زندانی از دست بازجویان شما! یعنی شکست یک «پروندهسازی» دیگر سپاه و قوه قضاییه!
ظاهراً کسی که اینجا دارد با ناشیگری و بلاهت «خودزنی» میکند خود شمایید؛ نه آن متهمان بیگناهی که خونشان را زیر شکنجه ریختهاید! بفهمید!
بابکداد ۲۷ بهمن ۹۶
سالهاست که حکومت ایران مردمان را بی گناه و با گناه با بی رحمانه ترین شیوه های غیر انسانی به قتل می رسانند ، چگونه میتوان فراموش کرد هزاران هزار خانواده هایی را که مظلومانه به عزای عزیزانشان نشستند ، چگونه میتوان فرزندانی را که پدرانشان را کشتند و یتیمی را معصومانه تجربه کردند فراموش کرد ، چگونه میتوان زنانی که شوهرانشان را مظلومانه و بی گناه کشتند و بیوه شدند را از جلوی چشمان دور کرد وای خدایا چگونه میشود فراموش کرد…………