بیش از چهل سال است که جمهوری اسلامی همان کارهای داعش و طالبان را میکند اما مجامع و دولتهای غربی خود را به نادانی زده و رفتار متفاوتی نسبت به آن دو با جمهوری اسلامی در پیش گرفتهاند. بیش از چهل سال است که جمهوری اسلامی تکتک مقررات بینالمللی را نقض میکند و مجامع بینالمللی و دولتهای غربی نه تنها آنها را در معامله با جمهوری اسلامی نادیده میگیرند بلکه برای روحانی و ظریف فرش قرمز هم پهن میکنند.
چهل سال است جمهوری اسلامی احکام سبعانه و وحشیانهی شریعت مثل سنگسار، قطع اعضای بدن (تحت عنوان قصاص یا حد)، شلاق زدن (تحت عنوان تعزیر) و اعدام تغییر دیندادگان یا «توهین»کنندگان به مقدسان را صادر و اجرا میکند و دولتهای غربی و مجامع جهانی در معامله با مقاماتی که حتی احکامشان را بر دولتهای غربی تحمیل میکنند (پارچه کشیدن بر مجسمهها در ایتالیا) لحظهای درنگ نمیکنند. زشتتر از آنها کار خبرنگارانی است که مثل مجسمه در برابر مقامات جمهوری اسلامی مینشینند و از آنها در این موارد کلمهای نمیپرسند. مشمئزکنندهتر کار نویسندگانی در رسانههای غربی است که طرف جمهوری اسلامی را میگیرند و متاسفانه تعداد آنها افزایش هم یافته است.
چهل سال است که جمهوری اسلامی زنان ایرانی را به مسابقات فوتبال راه نمیدهد و چهل سال است که فیفا مدام به مقامات ایرانی تذکر میدهد و چهل است مقامات ایرانی طفره میروند و کار خودشان را میکنند بدون هیچگونه اقدام تنبیهی فیفا. ظاهرا در این چهل سال زیرساختهای ورود زنان به ورزشگاهها (نیمکت) فراهم نشده است!
بیش از بیست سال است که جمهوری اسلامی برنامهی هستهای خود را دنبال کرده و هر عقل سالمی میگوید این برنامه برای ساخت بمب هستهای است. اما مجامع و دولتهای غربی (بجز دولت ترامپ) چشمان خود را بسته و فتوای خامنهای را مبنی بر صلحآمیز بودن این برنامه باور کردهاند یا چنین مینمایند تا به داد و ستد با رژیم ادامه دهند. برجام بر اساس رویای برنامهی صلحآمیز هستهای برای نظام اسلامی تحقق یافت. غربیها برنامهی صلحآمیز هستهای صدام و قذافی را باور نکردند اما معلوم نیست چرا برنامهی خامنهای را باور کردهاند. لباس روحانیت میتواند رفتارهای حکومتها را پنهان کند؟ چرا رسانههای غربی خامنهای را همانند رهبر کرهی شمالی دیکتاتور و مستبد نمینامند؟
حتی امنیت
از حقوق بشر و حکومت خوب و دمکراسی و مدارا و آزادیها و آیین دادرسی باید گذشت. انتظاری نیست که دولتهای اروپایی یا احزاب چپ یا مجامع جهانی اینها را مبنای رفتارهای خود قرار دهند. دولتهای اروپایی به آنچه خود تعهد کردهاند و به امنیت آنها مربوط میشود نیز پایبند نیستند. قرار آنها بر این بوده که اگر جمهوری اسلامی به برجام پایبند نباشد موضوع را به شورای امنیت ارجاع دهند اما جمهوری اسلامی از خط قرمزها رد میشود و آنها دست روی دست میگذارند و میگویند «در حال حاضر هیچیک از طرفهای توافق نشانهای بروز ندادهاند که میخواهند مکانیسم حل اختلاف را فعال کنند و در حال حاضر اطلاعاتی که ما داریم بهخصوص از طرف آژانس که عدم تبعیت ایران از برجام چشمگیر نبوده است.» جمهوری اسلامی چه باید بکند تا عدم تبعیت آن از برجام «چشمگیر» شود؟ بمب هستهای را آزمایش کند؟!
مجامع جهانی همیشه راه صلحطلبی و دیپلماسی را دنبال کردهاند در برابر رژیمی که تنها زور را میفهمد و با زبان زور با شهروندانش و مردم منطقه سخن میگوید. در نهایت تنها ابزاری که در دست آنها مانده تحریم است. با آن نیز اکثر دولتهای غربی و مجامع جهانی مخالف هستند یا در برابر آن سکوت میکنند. در این شرایط دیگر چه راهی برای مقابله با رژیمهای تروریستی و توسعهطلب باقی میماند؟ این مجامع و اکثر دولتهای غربی همهی ابزارهای خود را به دشمنان این مجامع و دولتها تحویل دادهاند.
کشف نقاط ضعف
مقامات جمهوری اسلامی از روز اول متوجه شدند که این مجامع بسیار کمخاصیت و دولتهای غربی در نشان دادن واکنش بسیار کند هستند. آنها به سرعت در همان دوران انقلاب متوجه شدند که غربیها با ناقضان مقررات خود مماشات میکنند، و با قلدری میتوان آنها را خنثی و بیآبرو و بیخاصیت و حتی بدنام کرد. فراموش نکنیم که خمینی را هواپیمایی ایرفرانس در یک پرواز اختصاصی برای مردم ایران هدیه آورد. احمدینژاد حتی در پی آن بود که سازمان انرژی اتمی را کلا بخرد تا به نفع جمهوری اسلامی رای بدهد. اگر آنها را نتوانند کاملا بخرند یا همراه و ساکت کنند برچسب استکباری میزنند، شرمنده میکنند و از حرکت باز میایستانند.
دلایل ناتوانی
مجامع بینالمللی و دولتهای غربی هر قدر در برابر داعش موفق بودند در مقابل، تاثیر بسیار محدودی بر تغییر رفتار جمهوری اسلامی داشته و دارند به چند دلیل:
۱. تمایز میان کشور، دولت و رژیم را هنوز متوجه نشدهاند. این را از زبان و بیان آنها میتوان به خوبی متوجه شد. از ایران برای اشاره به رژیم یا از رژیم برای اشاره به دولت- ملت استفاده میکنند. اگر این تمایز را متوجه شده بودند سالها پیش همهی اجزای حکومت را تحریم ولی با شهروندان ایرانی که هیچ نسبتی با رژیم ندارند کار میکردند. این تمایز هنوز هم پیگیری نمیشود؛ دولتهای غربی و مجامع بینالمللی تکلیف خود را با داعش میدانستند چون عملا نگذاشتند داعش صاحب یک دولت- ملت و قلمرو شود اما راه را برای پرواز خمینی به ایران و تشکیل دولت شیعی باز گذاشتند تا بعد با آن بجای یک نهاد کاملا ترورویستی به عنوان یک دولت- ملت مبادله داشته باشند. در برابر طالبان نیز بعد از دورهای کوتاه از بیتوجهی به پاسخگویی پرداختند. آنها محمدجواد ظریف را که وزیر خارجه و مدافع دیپلماتیک و تبلیغاتی یک رژیم قصاب و تروریستی است به عنوان نماینده یک ملت میپذیرند و با وی به عنوان وزیر خارجهی یک کشور عادی رفتار میکنند.
برگرفته از کیهان لندن
مجید، جواب شما این است: از تروریست های ملاها می ترسند و آنکه علی شیره ای هم باج بده خوبی بوده است!!
سلام. در کشورهایی که تمایز و شکاف ملت و دولت از میان برداشته شده است این برداشته شدن شکاف محصول کار و تفکر نخبگان فکری آن ملتها در فهم سازوکار ملت دولت و محصول تلاش همراه با صبر آنان در دورانی طولانی بوده است. آقای محمدی با چنین شمشیر کشیدنی بر علیه حاکمیت سیاسی کشورشان و شکایت از کشورهای دیگر در اینکه چرا بیشتر از این در مورد دولت ایران سختگیری نمی کنند چه کار مثبتی برای برداشته شدن شکاف ملت دولت انجام می دهند؟ آیا ایشان انتظار دارند بطور ناگهانی از طریق انقلاب یا حمله خارجی دولتی از آسمان نزول نماید و شکافهای بین دولت و ملت را ترمیم نماید؟ دیدگاههای آخرالزمانی آقای محمدی تنها از آقای محمدی نویسنده ای غرغرو و ناامید خواهد ساخت نه چیزی بیشتر از آن. خود جناب محمدی خیلی بیشتر از جوامعی که برای آنان مطلب می نویسد نیازمند کمک و امیدواری می باشند.