حکومت تمامیت خواه و دیکتاتور جمهوری اسلامی مانند هر دستگاه مستبد دیگری میداند یکی از اصلیترین فاکتورهای تضمینکننده ماندگاریش همانا ایجاد خفقان و جوّ ترس و وحشت برای مخالفین احتمالی و فعالان اجتماعی است.
قطع اینترنت، استفاده از مأموران حلقه به گوش بیرحم، ایجاد زندانهای خوفناک سیاسی، صدور احکام قضایی سنگین و تربیت بازجویان و شکنجهگران تسبیح به دست، برخی از اقدامات این حکومت خونخوار و ناب اسلامی است در راستای ایجاد خفقان و ساکت نمودن بانگ مخالفان.
سوای از اینکه این روش خفقانآور تا کی و چه اندازه میتواند دوام بیاورد باید دانست این روشها با همه جدّیت و خطرآفرینی برای مخالفان دارای نقاط ضعف فراوان است و میتوان با ابزار کنونی هیمنهاش را شکست و شیشه عمر حکومت استبداد را زودتر از آنچه پیشبینی میگردد بر زمین کوبید. درواقع آنچه موفقیت یک نظام دیکتاتور را ماندگار و ادامهدار میکند جهل و نادانی و باورهای خرافی مردمی هست که بر آنها حکومت میشود و در پی آن ناامیدی و یأس مبارزینی که از همین جهل و خرافات مردم، دلزده و افسرده میشوند. برخی از مردمی که آرزو میرود در کنار ایشان و در جامعه ایشان بشود آزادانه و سرخوشانه زیست و پیروزی و خوشبختی را در کنارشان رقم زد امروز تبدیل به موجوداتی خوابزده، ترسو و منفعل شدهاند که سردرگم و بیتکلیف با وزش هر باد ستمگر به اینسو و آنسو پرتاب میشوند و ناتوان از درک حقوق خویش میباشند و در صورت داشتن اعتراض به عدم دستیابی به آن، ناتوان از بیان و سازماندهی خواسته و اعتراض خویش هستند.
از دید نگارنده آنچه امروز بسیار مهم و سرنوشتساز است ایجاد یک پیمان همبستگی میان مخالفین و مبارزین حکومت آخوندیست و چنین پیمانی نه تنها انسجام بخش و امیدوارکننده است بلکه جلو تفرقهافکنی و اختلاف و شایعات حکومت و بازی درآوردن مخالفین آبکی یا نفوذی را نیز خواهد گرفت. چنین پیمانی میتواند دارای بندهای زیر برای ایجاد یک حرکت، با تمام قدرت و ویرانگر برای جمهوری اسلامی باشد:
۱-پیمان ببندیم که نقش مردم را در برنامههای مبارزهای خود به عنوان سیاهه لشکر نپنداریم و نگنجانیم و اگر به دنبال ایجاد یک میدان میلیونی هستیم ابتدا مکان ایجاد چنین میدانی را از نزدیک مورد مطالعه قرار دهیم و بررسی نماییم (در اعتراضات به گرانی بنزین و قطع اینترنت این تجربه به دست آمد که نظام خرمقدس آخوندی با همه بیدرایتی، آمادگی بالاتری نسبت به مخالفان در خصوص رویارویی و سرکوبگری دارد و سازماندهی و استراتژی خویش را حساب شدهتر و دقیقتر انجام داده است).
۲-آنچه انگیزه خودمان از مخالفت و دشمنی با جمهوری اسلامی است را با دیگران در میان بگذاریم و حق دیگران بدانیم تا انگیزههای گوناگون و متفاوت (حتی بیاهمیت از دید ما) در حرکت مبارزهای خویش داشته باشند.
۳-بجای خردهگیری از مردم که چرا نادان و ناآگاه هستند ساعتی درنگ کنیم و از خویش پرسش نماییم: «خود چه اندازه آگاهی از قوانین و حقوق اجتماعی داریم؟»
۴-بجای تمسخر گروههای گوناگون مردم و بیلیاقت شناختن ایشان درباره برخورداری از زندگی متمدنانه و آزادانه، به این بیاندیشیم که خود چه اندازه تلاش کردهایم تا سطح دانش و آگاهی مردم را در جهت افزایش شایستگیشان بالا ببریم.
۵-پیمان ببندیم که اگر دیدیم کسی شهامت و شجاعت همراهی با مبارزین را ندارد او را تمسخر و سرزنش نکنیم و بجای آن دلگرمی و امید را افزایش دهیم.
۶-اگر خودمان نیز چنین شهامتی را نداشتیم بزدلانه اصل مبارزه را زیر سوال نبریم و بطور مثال با حمایت از خانوادههای بازداشت شدگان، همصدا و غمخوار ایشان گردیم و غیرمستقیم در برابر نظام خونریز ایستادگی نماییم.
۷-پیمان ببندیم که در راه آزادیخواهی، مماشات با ستم و نوکری ستمگر جایگاهی ندارد و از هنرمندان، ورزشکاران و شخصیتهای مشهور و مزدور حکومت فاصله بگیریم.
۸-پیمان ببندیم که بجای بهانهتراشی از نداشتن یک رهبری، جایگاه فردی خود را در مبارزه بیابیم و فریفته و مبهوت دستگاههای تبلیغاتی حکومت نباشیم و فراموش نکنیم آنچه ما امروز با آن مبارزه میکنیم سیستمی دارای رهبری دگم است و صرف داشتن رهبر مطلوب ما نبوده و نیست و حرکتی پویاست که بتواند از دل خویش و در گامهای خویش رهبری را ایجاد کند.
۹-پیمان ببندیم که خود را صرفا مامور برگزیدن یکی از گزینههای گذاشته شده روی میز نپنداریم و شهامت بر هم زدن بازیهای متقلبانه به نام جمهوری و دموکراسی را داشته باشیم.
این نه بند، یک پیمان نامه پیشنهادی است به همه کسانی که حتی یکبار دغدغه زیست بهتر و زیباتر در جامعهای آزاد و شاد را در ذهن و اندیشه راه دادهاند و میتواند امیدوارانه کاربرد پیشبرنده و استراتژیک داشته باشد. همچنین چنین پیمانهایی میتواند هماهنگی و همبستگی مخالفان حکومت خامنهای قاتل و همکیشانش را افزایش دهد و دسیسههای تفرقهافکن ملایان نفت فروش را نقش برآب سازد.
برگرفته از کیهان لندن