مجید محمدی ، جامعه شناس ایرانی – آمریکایی درباره نقش جمهوری اسلامی در ویرانی منطقه نوشته است: آثار مثبت استعمار بریتانیا در شرق ایالات متحده به خوبی دیده میشود. آسیابهای آبی، اسکلهها، طرحهای آبرسانی، دادگاهها و مراکز دولتی که در قرون هفدهم و هجدهم میلادی بنا گذاشته شدهاند این موضوع را گواهی میدهند. استعمار به معنای لغوی آن (طلب آبادانی) در میراث استعماری بریتانیا در هند، آفریقا و آمریکای مرکزی نیز به خوبی قابل مشاهده است.
وی در ادامه افزوده است : اسلامگرایان با رد میراث استعمار اروپایی مدعی ارائه سعادت دنیوی و اخروی به ابنای بشر در صورت سلطه بر آنها بودهاند. اکنون باید دید آنها در مناطقی که قدرت و نفوذ یافتهاند با مردم و جامعه چه کردهاند. آیا سوریه، عراق، لبنان و یمن که امروز تحت نفوذ جمهوری اسلامی هستند و خود ایران که مقر عملیاتی آنهاست به سعادت دنیوی و اخروی دست یافتهاند یا امپریالیسم رژیم اسلامی در آن کشورها و ایران جز کشتار و ویرانی اثری بر جای نگذاشته است. وضعیت این چهار کشور را پس از مداخله جمهوری اسلامی یکبهیک به طور خلاصه بررسی میکنم. (در مورد کاری که اسلامگرایان با ایران کردهاند به کتاب سیهروزی ایران در آستانه ۱۴۰۰ رجوع کنید.)
محمدی در ادامه نوشته است: لبنان تا دهه هفتاد میلادی عروس خاورمیانه را در دل خود جای میداد. اما از دهه هشتاد بهبعد جمهوری اسلامی لبنان را به یکی از نقاط آتشافروزی خود تبدیل کرد. لبنان از مسیر حزبالله گروگان رژیم اسلامگرا نگاه داشته شده است تا از آن در مذاکره با اعراب، اروپا و ایالات متحده استفاده شود. اما مردم ایران هیچ منفعت اقتصادی از بیثباتی در لبنان نمیبرند.
وی در ادامه نگاشته است : صادرات حکومت ایران به لبنان جنگجوی آموزشیافته و سلاح و ارز است که نتیجه آن فلاکت بیشتر برای مردم به دلیل حکم خامنهای مبنی بر عدم ورود واکسن کرونا از آمریکا و بریتانیا بوده است چون ضرورتهای هزینههای منطقهای خرید واکسن کافی را در کوتاهمدت غیرممکن میکردند.
این جامعه شناس ایرانی گفته است : لبنان پس از چهار دهه مداخله جمهوری اسلامی و مسلح شدن حزبالله تا بن دندان شاهد تشدید شکاف میان فرقهها، نارضایتی عمومی از دولتهای ناکارآمد (با مشارکت حزبالله)، بیثباتی در شکلگیری دولتها، سقوط شدید ارزش پول ملی، شیوع فساد و شکاف میان مردم است. جامعه لبنانی به سمت فروپاشی پیش میرود. اینها نکاتی است که مقامهای لبنانی آشکارا میگویند.
وی در ادامه افزوده است: و اما سوریه، تا قبل از حمایت ۱۰۰ درصدی جمهوری اسلامی از بشار اسد در تنشهای داخلی، یک دولت-ملت بود که اکثریت مردمان آن علیه دیکتاتوری و فساد خانواده اسد به پا خاسته بودند. اما سوریه بعد از مداخله، دیگر یک کشور نیست: مجموعهای از مناطق با تسلط کشورها و گروههای مختلف است. بدون سرکوب بشار اسد (پرتاب بمبهای بشکهای و شیمیایی به محلات و تیراندازی به مردم با تکتیرانداز در خیابان و کشتن دهها هزار زندانی در زندانها) با حمایت جمهوری اسلامی از روز اول مردم سوریه راه خود را پیدا میکردند و حتی داعش نیز زمینه مناسبی برای تاسیس دولت اسلامی در این کشور پیدا نمیکرد.
جمهوری اسلامی نقشی را که خود در شکلگیری داعش داشته بر گردن ایالات متحده میاندازد در حالی که سیاست اوباما عدم مداخله بود.
امروز نیروهای نظامی چندین کشور در خاک سوریه حضور دارند و بشار اسد بر تکههایی از خاک این کشور حاکم است. این کشور حدود شش میلیون آواره دارد و بیش از ۴۰۰ هزار نفر از مردم آن کشته شدهاند. به یُمن همکاری جمهوری اسلامی، بشار پس از ۱۰ سال جنایت و کشتار جمعی هنوز در قدرت است و بر ویرانهها حکم میراند.
محمدی در ادامه با اشاره به کشور عراق نوشته است: بدون دخالت جمهوری اسلامی، عراق میتوانست بعد از رهایی از صدام مسیر توسعه را از مجرای فدرالیسم و نظامیگریزدایی از سیاست خارجی و داخلی خود در پیش گیرد. قانون اساسی عراق متضمن حقوق سه گروه سنی، شیعه و کرد در این کشور است. اما جمهوری اسلامی همه دستاوردهای بزرگ خود یعنی فساد ساختاری، ناکارآمدی، ترور مخالفان و دگراندیشان و ناهمرنگها (مثل ملکه زیبایی عراق)، اقتدارگرایی، میلیشیاسازی در برابر ارتش ملی، خلط دین و سیاست، فرقهگرایی و ایدئولوژیزه کردن سیاست و جامعه را به عراق هدیه کرد و سیاستمداران شیعه از همه اینها با شور و اشتیاق استقبال کردند. در نتیجه یکی از ثروتمندترین کشورهای دنیا قادر به تامین خدمات روزمره مردم مثل برق نیست.
وی در ادامه نوشته است : هیچ کشوری به اندازه ایران نمیتوانست نقشی مخرب در یمن ایفا کند. حتی حضور القاعده در یمن تا این اندازه برای آن کشور مخرب نبود چون القاعده در پی به راه انداختن جنگ با عربستان سعودی نبود. یمن تا پیش از مداخله جمهوری اسلامی بهشت برین نبود اما اقوام و قبایل آن رئیسجمهورکشی و سودای تحت سلطه گرفتن کل کشور را در سر نمیپروراندند و کودکان آن کشور دچار سوءتغذیه نمیشدند. رابطه آنها با همسایه شمالی نیز استفاده از منابع کشوری ثروتمند بود و نه بمباران و تخریب.
جمهوری اسلامی برای درست کردن مشکل امنیتی برای عربستان سعودی، حوثیها را که میتوانستند با دوستی با عربستان کشور خود را توسعه ببخشند به ویرانگر اصلی کشور یمن تبدیل کردند. مسئول اصلی ویرانی یمن دولتی است که به جنگ بیپایان در این کشور دامن زده است. این جنگ تاکنون موجب دهها هزار تن کشته و میلیونها نفر آواره شده است. مقامهای جمهوری اسلامی میدانستند که عربستان سعودی اجازه نمیدهد دولتی تحتالحمایه جمهوری اسلامی در همسایگی آن نضج گیرد و میدانستند که آن پروژه به تحریم هوایی و دریایی یمن و گرسنگی و فلاکت میلیونها نفر میانجامد و برای رقابتهای منطقهای این کار را انجام دادند. دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی و رسانههای چپگرای غربی نیز بدون توجه به سازوکاری که جنگ در یمن را باعث شده، فجایای جنگ یمن را به حساب عربستان سعودی و ایالات متحده مینویسند.