کشتی حلقه‌ی نیویورک و لابی دی‌سی به گِل نشسته است؛ مجید محمدی

محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه رژیم ایران و جان کری وزیر امور خارجه دولت اوباما

استعفای ظریف یک تحول مهم در دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی‌ به حساب می‌آید. با وجود همه‌ی دروغ‌ها و خنده‌های عصبی و چپ‌روی‌های کمیک و باورناپذیر، وی در طی دولت اول و دوم روحانی، بعد از منوچهر متکی و علی‌اکبر صالحی یکی از وزرای بالاتر از سطح متوسط دیگر وزرا به نظر می‌رسید (در قد و قامت‌های بسیار کوتاهی که وزرای جمهوری اسلامی‌بوده‌ و هستند). کافیست وی را با حسین مظفر، علی‌محمد بشارتی، علی کردان، و مصطفی میرسلیم مقایسه کنید.

این استعفا به عنوان نوک کوه یخ حکایت از واقعیاتی در زیر آب دارد که باید به دقت آنها را واکاوید. رفتن ظریف بعد از پنج سال، پایان یک دوره از سیاست خارجی جمهوری اسلامی‌ است که قرار بود با نمایش میانه‌روی و تنش‌زدایی بر سر جهانیان کلاهی گشاد بگذارد و به رژیم مهلت دهد برنامه‌های موشکی و مداخلات خارجی خود را ادامه دهد و جهانیان نیز خوشحال باشند که زمان دستیابی رژیم به سلاح هسته‌ای از دو ماه به یک سال رسیده است. برجام توافق سستی بود که چپ آمریکایی با همکاری اصلاح‌طلبان و کارگزاران صادر شده به خارج بر سر دنیا گذاشتند. برجام قرار بود ایران را در عین داشتن سیاست نظامی‌ مشابه کره شمالی اما مانند دیگر دولت‌ها «عادی» جلوه دهد؛ اما تنها اوباما و کری و هم‌پیمانان اروپایی آنها می‌توانستند چنین چیزی را باور کنند.

ظریف و روحانی آنقدر به نتایج برجام خوشبین بودند و آنقدر بدان افتخار می‌کردند که می‌خواستند در همین چارچوب به فعالیت‌های دیپلماتیک ادامه دهند. آنها در پی برجام‌های دو و سه بودند که با سد خامنه‌ای و سپاه روبرو شدند. استعفای ظریف پنج واقعیت مهم را حکایت می‌کند که درک آنها برای فهم دیپلماسی جمهوری اسلامی‌در شش سال آینده، جایگاه جمهوری اسلامی‌در نظام جهانی و منطقه‌ای، چشم‌انداز آینده‌ی جمهوری اسلامی‌ و وضعیت لابی جمهوری اسلامی‌ در اروپا و آمریکا ضروری است.

یک: برگشت ناپذیر شدن تصمیم ترامپ

ظریف در یک سال اول ترامپ هم با همکاری جان کری که همراه با همکارانش به لابی جمهوری اسلامی‌ تبدیل شده بود تلاش کرد برجام را نجات دهد اما شکست خورد. بعد از رفع این توهم، کسانی در تیم ظریف و لابی مورد حمایت آن در ایالات متحده امید داشتند ترامپ استیضاح شود اما با استعفای ظریف مشخص است که دریافته‌اند ترامپ رفتنی نیست و آب رفته‌ی برجام به جوی باز نمی‌گردد.

لابی جمهوری اسلامی‌ نیز در دوران ترامپ مشغول یادداشت‌نویسی در رسانه‌های چپ آمریکایی مثل نیویورک تایمز، ان‌بی‌سی، سی‌ان‌ان، واشنگتن پست و مشابه برای سیاه‌نمایی سیاست ترامپ و دادن امتیاز به رژیم بوده‌اند اما کسی در کاخ سفید و وزارت خارجه تره هم برای آنها خرد نمی‌کند. برجام امروز یک توافق مُرده است که حتی اروپایی‌های حامی‌ آن نیز تلاشی برای سرپا نگاه داشتن آن انجام نمی‌دهند. ساز و کار مالی نفت در برابر غذا و دارو تحریم‌ها را دور نمی‌زند بلکه در چارچوب آن عمل می‌کند.

دو:‌ ماندن ترامپ در قدرت و دور دوم

امید دیگر تیم ظریف و لابی مورد حمایت آن در آمریکا آن بود که ترامپ یک دوره‌ای شود. جان کری و دوستانش با همین امید بود که از ظریف خواسته بودند که نظام در برجام بماند و چهار سال تحمل کند. اما ظریف سیاست داخلی آمریکا را می‌شناسد و می‌داند با روندی که اوضاع در پیش گرفته، ترامپ در دور دوم هم انتخاب خواهد شد. انتخابات میاندوره‌ی به موج آبی تبدیل نشد و از انتخابات کنگره نیز نمی‌توان به انتخابات ۲۰۲۰ همان نتیجه را سرایت داد. اقتصاد آمریکا با وجود آرزوی بسیاری از دمکرات‌ها رو به افول نرفته است. تایید عملکرد ترامپ نه تنها در سال ۲۰۱۹ کاهش نیافته بلکه افزایش یافته است. بعد از سخنان ترامپ در کنگره بنا به نظرسنجی سی‌ان‌ان (یکی از دشمنان قسم‌خورده‌ی ترامپ) ۷۶ درصد مردم آمریکا سخنان وی را تایید کردند.

تایید عملکرد ترامپ در میان رای‌دهندگان لاتینی (با حدود ۱۴ درصد جمعیت که بخش قابل توجهی از آنان به دمکرات‌ها رای می‌دهند) از ۲۸ درصد در ابتدای کار ترامپ به حدود ۴۷ درصد در سال ۲۰۱۹ رسید. کسانی که در سال ۲۰۱۶ به ترامپ رای دادند هنوز قریب به اتفاق با وی همراهی دارند چون وی به اکثر وعده‌هایش عمل کرده است.

سه: به گِل نشستن حلقه‌ی نیویورک و لابی دی‌سی

تیم اوباما استاد پنهانکاری در دیپلماسی بود. هنوز نامه‌های وی به خامنه‌ای مخفی مانده است آنهم در عصری که روزنامه‌نگاران هر روز برای دولت ترامپ داستان می‌سازند تا وی اصل موضوع ساخته و پرداخته آنها را آشکار کند! بعد از رفتن اوباما روشن شد که حسین موسویان (کسی باور می‌کند سفیر ایران در آلمان از ترور میکونوس بی‌اطلاع بوده باشد؟) ۳۰ بار به کاخ سفید رفته است؛ اوباما علاوه بر تعدادی از قاچاقچیان شمار بیشتری را در پشت پرده برای آزادی چند آمریکایی آزاد کرد، و دولت وی پروژه‌های پیگیری اقدامات پولشویی و تروریستی حزب‌الله در امریکای جنوبی (مثل کاساندرا) را متوقف ساخت.

همه‌ی اینها دستاورد حلقه‌ی نیویورک و لابی دی‌سی بود. این آشکار‌سازی‌ها مایه‌ی لو رفتن سرمایه‌ی سیاسی ظریف در ایالات متحده و لابی جمهوری اسلامی‌شده است. این شبکه برای برنامه‌ی دیگری از جنس دیپلماسی فریبکارانه (ناسزاگویی به آمریکا در تریبون‌ها و نرد عشق با آن در پشت صحنه) در دوران ترامپ کار نمی‌کند. دست ظریف از این جهت خالی شده و دیگر نمی‌توانست به نظام خدمت کند.

محمدجواد ظریف و فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا با رعایت حجاب اسلامی در تهران

چهار: به گل ماندن دستگاه دیپلماسی

این استعفا به روشنی نشان می‌دهد که خامنه‌ای برای گذار از تحریم‌های موجود راه انزوا و «اقتصاد مقاومتی» (به معنای در فلاکت نگاه داشتن ده‌ها میلیون نفر) را برگزیده است. ظریف و همراهانش دیگر احساس نمی‌کنند که می‌توانند کاری انجام دهند. مذاکرات با اروپایی‌ها هم به جایی نرسید و ساز و کار مالی به پذیرش اف‌ای‌تی‌اف ‌FATF موکول شده که سرنوشت‌اش روشن نیست.

در چنین شرایطی دستگاه دیپلماسی کاره‌ای نیست و کسی که خود را دیپلمات می‌داند از کار کنار می‌کشد. در یک سال اخیر ظریف برای ماندن در پست خود به یک عنصر تبلیغاتی که مدام مهمل و دروغ می‌بافت و باید به منتقدان پاسخ می‌داد تبدیل شده بود. او ظاهرا از این نقش خسته شده است.

پنج: اختلافات اولیه سر باز می‌کنند

دولت روحانی بعد از دی ۹۶ به هدف حملات همه‌ی جناح‌ها تبدیل شده است با اینکه بعد از برجام جایی برای مانوور هم نداشته است. حتی رئیس این دولت به همکاری با دستگاه جاسوسی بریتانیای کبیر متهم می‌شود و در مجلس نیز گروهی در پی استیضاح وی بودند. در دستگاه دیپلماسی در کل دوره‌ی ظریف سیاست خاورمیانه‌ای را سپاه قدس تعیین و اجرا می‌کرد و نه وزارت خارجه. با این حال ظریف برای کاهش تنش با ایالات متحده و رفع تحریم‌های دوره‌ی اوباما آن حوزه را نادیده گرفته بود. بدون برجام دیگر حوزه‌ی مسئولیتی برای ظریف باقی نمی‌ماند. به همین دلیل در ماه‌های اخیر ظریف به سفرهای بی حاصل به هند و چین و پاکستان و حضور در جلساتی در شهرستان‌ها مشغول شده بود.

ظریف با هنری که در دروغگویی به هر دو زبان فارسی و انگلیسی داشت یک سرمایه برای جمهوری اسلامی‌ بود که البته پنج سال دنیا را سر کار گذاشت. غیر از اصلاح‌طلبانی که عاشق نمایش میانه‌روی جمهوری اسلامی‌در دنیا هستند بعید است کسی در میان مقامات حکومتی برای او دلتنگ شود. او با بیان قدرت نظامی‌ آمریکا و خوش‌بینی به جان کری دوستی در میان نظامیان و نزدیکان به «بیت» نداشت.

برگرفته از کیهان لندن

 

یک دیدگاه

  1. طبق آمار اعلام شده توسط رسانه های امریکایی، در نیم قرن گذشته (یعنی پنجاه سال ! ) شخص ترامپ، تنها ریاست جمهوری بوده که توانسته طی دو سال، نرخ بیکاری رو به سه و نیم درصد (۳٫۵ َ%) برسونه!
    یعنی در هر ۱۰۰ نفر جمعیت فقط ۳٫۵ نفر و در هر ۲۰۰ نفر جمعیت، فقط ۷ نفر بیکار دارن!
    من ۳۰ سال سن دارم و در قطب درآمد زایی ایران (بندر شاهپور- سربندر) ساکن هستم، و بیکارم.
    (البته سپاه و وزارت اطلاعات مزدور استخدام میکنن که خد.ا رو شکر تا به این سن که رسیدم، دندان هاشون رو خورد کردم ولی بخاطر چند تا اسکناس و یک فرصت شغلی، مزدورشون نشدم)

    بگذریم؛
    رئیس جمهور واقعی یعنی همین شخص ترامپ.

Comments are closed.