مردم میهن دوست آمریکا، که خیلی ها باید از وطن پرستی آنان درس بگیرند، در هفته ای که گذشت یاد قربانیان فجایع یازده سپتامبر هفده سال پیش را گرامی داشتند.
در آن روز سیاه، تروریست های عرب، به نام اسلام، برج های دوقلوی نیویورک را که مرکز بازرگانی و نماد قدرت اقتصادی آن کشور بود ویران کردند که بیش از دو هزار و هشتصد کشته داشت.
هم زمان، به نماد ابرقدرتی نظامی آمریکا نیز، که همانا ساختمان پنج گوش پنتاگون می باشد حمله بردند و هواپیمای ربوده شده ای که به آن ساختمان اصابت کرد موجب وارد آمدن خساراتی به بخشی از آن شد.
اسلام افراط گرا جشن گرفت و بن لادن به شادی پرداخت و ایمن الظواهری به وجد درآمد.
از دیدگاه آنان، اسلام ناب محمدی بر دنیای کفر پیروز شده و پوزه آمریکای جهانخوار و کافر را به خاک مالیده بود – آرزویی که روح الله خمینی بارها آن را به زبان آورده بود.
این گفتار را نمی نوشتم، مگر به خاطر پرسشی که چند سال پیش یک ایرانی اهل قلم و اهل سیاست در آلمان با من در میان گذاشت.
او در پایان مصاحبه ای که برای برنامه هفتگی “ایرانیان در غربت” در رادیو اسرائیل با وی ظبط کردم، با ادب بسیار پرسید که آیا می تواند مطلبی را با من در میان گذارد؟
با خوشرویی و کمی کنجکاوی گفتم “بله، خواهش می کنم، بفرمائید!”
پرسید: چند نفر در جریان فروریزی برج های دوقلو کشته شدند؟
گفتم: بیش از دو هزار و هشتصد و پنجاه نفر، مگر خودتان دنبال نکرده بودید؟
کفت: چرا، ولی می خواهم بدانم اسامی آن ها را کجا می توان پیدا کرد؟
گفتم: در وبسایت ویژه ای که برای بزرگداشت آنان برپا شده است. ولی با اسامی آن ها چکار دارید؟
بی آن که به پرسش من پاسخ گوید، دوباره پرسید: آیا مذهب آن ها هم ذکر شده است؟
کمی به خشم آمدم و پرسیدم “به مذهب آن ها چکار دارید. همه انسان بودند!”
گفت: ببخشید جسارت می کنم، ولی شایع کرده بودند که حتی یک نفر یهودی در میان آن ها نبوده است.
گفتم: شگفتا، ده ها تن یهودیان در کنار مسیحیان و بودایی ها و مسلمانان شیعه و سنی و پیروان ادیان دیگر در آن جا جان باختند. دین قربانیان چه نقشی دارد؟
او جان کلام را بیان کرد و گفت که در محافل اسلامی ادعا شده که این بزرگترین عمل تروریستی قرن، کار جهودها بوده که می خواسته اند روابط آمریکا با اسلام را تیره کنند و ملت ساده اندیش آمریکا را به جنگ با مسلمانان جهان بکشانند.
گفتم: مگر نه آن که مسلمانان متعصب، آشکارا دنیای غرب و به ویژه آمریکا را بلاد کفر می نامند و ادعا می کنند که آنان کافرند و نوادگان خوک و میمون هستند و دارالحرب محسوب می شوند که دارالاسلام باید به مصاف آن ها برود؟
* * *
این داستان مرا سخت به تفکر انداخت که چگونه افرادی بیمار روانی و مالیخولیایی و بدطینت وناانسان می آیند و برای سیراب کردن عطش یهودتسیزانه خود چنین دروغ هایی را می بافند؟
مگر خود بن لادن با صدا و تصویری خودش نگفت که این جنایت را پیروان او مرتکب شده اند؟
مگر مشخص نشد که همه هواپیما ربایان زاده عربستان و مسلمان ناب محمدی بوده اند؟
* * *
این داستان را به یاد آوردم، هنگامی که جرمی کوربین رهبر حزب کارگر بریتانیا ادعا کرد که او یهودیان را دوست دارد و به آنان احترام می گذارد. ولی معلوم شد که با تروریست های فلسطیین که ورزشکاران اسرائیلی و زنان و کودکان این کشور را کشته اند روابط دوستانه داشته است.
در آخرین همایش حزب کارگر بریتانیا این بحث در مورد ماهیت یهودستیزی مطرح گردید که هرکس هم که اسرائیل را مورد انتقادهای ناروا و افتراهای ناجوانمردانه قرار می دهد، او نیز یهودستیز است و رفتاری ناانسانی داشته است.
جرمی کوربین حاضر نبود این تعریف را در مورد نمادهای یهودستیزی بپذیرد.
به دور و بر خود نگاه می کنیم و می بینیم که بسیاری از افتراها و انتقادهای ناجوانمردانه که از اسرائیل به عمل می آید، ریشه یهودستیزانه دارد.
خودشان، در نزاع درون گروهی، زن و کودک بیگناه و بیدفاع را می کشند، ولی وقتی اسرائیل به سوی یک تروریست فلسطینی تیراندازی می کند که در حال پرتاب بطری آتشزا به سوی سربازان اسرائیلی می باشد، ادعا می کنند که اسرائیل مرتکب جنایت جنگی گردیده است.
در برابر حملات موشکی ترور فلسطینی از غزه به سوی آبادی های اسرائیلی، که ممکن است موجب قتل غیرنظامیان و زنان و کودکان شود، سکوت می کنند. ولی هنگامی که اسرائیل یک مرکز نظامی و تروریستی حماس را مورد حمله قرار می دهد، زبان به انتقاد و اعتراض می گشایند.
در برابر سرکوبگری های دولت چین علیه مسلمانان آن کشور که خواهان حفظ هویت دینی و فرهنگی خود می باشند، سکوت می کنند و در همان حال فریاد اعتراض برمی آورند که چرا اسرائیل قانون ملیت تصویب کرده و در آن گفته است که زبان رسمی کشور عبری است و پرچم ملی آن ستاره شش پر داود و به رنگ آبی و سفید است و دولت وظیفه دارد در تقویت هویت یهودی کشور بکوشد.
بیرحمانه و بیشرمانه واژه “آپارتهاید” را علیه اسرائیل به کار می برند تا دوران سیاه تفکیک نژادی در آفریقای جنوبی را به یاد آورند و اسرائیل را در آن ردیف قرار دهند
– و این در حالی که آپارتهاید در حکومت اسلامی ایران وجود دارد که زن و مرد را جدا می کنند و سنی مذهب را مورد تبعیض قرار می دهند و هویت فرهنگی و حقوق انسانی اقلیت های قومی را نادیده می گیرند.
آپارتهاید در امیرنشین های عرب است که یک مسلمان غیر اماراتی، هیچ حقی در آن سرزمین ندارد و همه مزایا به خود ساکنان بومی داده می شود.
بیائید و یاد بگیرید که در اسرائیل همگان از چه تساوی حقوقی برخوردار هستند و ببینید که در بیمارستان های اسرائیل پزشک عرب وجود دارد و پرستار عرب وجود دارد و در دانشگاه های اسرائیل دانشجوی عرب در کنار دانشجوی یهودی از همه مزایا به طور یکسان برخوردار است و در ارتش دفاعی اسرائیل، یک عرب به درجه سپهبدی می رسد و دولت بودجه می گذارد که زن عرب هم وارد بازار کار شود و درآمد خوبی داشته باشد و سطح زندگی خانواده خویش را بالا برد.
بیائید، این تساوی حقوق را ببینید و بعد بروید و دهانتان را بشوئید و دیگر واژه “آپارتهاید” را علیه اسرائیل و دولت و ملت آن به کار نبرید.
به شنیع ترین رفتارها علیه بشریت دست می زنند و بعد می آیند و ادعا می کنند که یهودیان می خواهند بر دنیا مسلط شوند.
فقط چهارده میلیون نفر یهودی در سراسر جهان وجود دارد. یعنی تقریبا برابر جمعیت شهر تهران و شاید کمی بیشتر.
کدامیک از آن ها می خواهد بر دنیا مسلط شود؟
خودتان هستید که به اسلام ناب محمدی استناد می کنید و از تسلط بر دنیا سخن می گوئید.
یهودی یک چیز بیشتر نمی خواهد و آن این که از یهودستیزی دست بردارید و همریستی با یهودیان را بپذیرید و بگذارید که آنان در کشور پدری خود در امنیت زندگی کنند.
فلانی ادعا می کرد که داعش را یهودیان به وجود آورند و دلیلش هم آن بود که اسرائیل هرگز به جنگ داعش نرفته است.
خوب، ونزوئلا و بنگلادش و ژاپن هم به جنگ داعش نرفته اند. پس، آن ها نیستند که داعش را به وجود آوردند؟
اسرائیل دشمنان خویش را دارد و هر روز با ترور فلسطینی روبرو می باشد، با داعش چکار دارد و علیه داعش جکار می تواند بکند که از دست ارتش های پرقدرت آمریکا و روسیه و حکومت ایران و حزب الله لبنان برنمی آید؟
می دانند که در دنیای امروز، واژه یهودستیزی کلمه ای مردود و ناهنجار است. پس، عظش یهودستیزی خود را با حملات گزنده و افتراهای ناجوانمردانه علیه اسرائیل فرو می نشانند.
در حکومت اسلامی ایران، برای پوشاندن گرایش های یهودستیزانه رژیم، از واژه “صهیونیست” استفاده می کنند و همه جا وقتی سخن از وارد آوردن اتهام به یهودیان و اهریمن نمایی دین آن ها می شود، واژه “صهیونیست” را به کار می برند و آن را عامل کمبود برنج در رشت و نایاب شدن زیره در کرمان معرفی می کنند.
* * *
یهودستیزی ریشه دو هزار ساله دارد. زیرا یهودیان همیشه در معرض بعض و کینه و حسادت دیگران قرار داشته اند.
از روز ازل ملتی باهوش و سخت کوش و اهل دانش و پژوهش بودند و در دو هزار سال پراکندگی، هویت دینی و ملی خود را حفظ کردند و بالاخره به سرزمین پدری بازگشتند و از اسرائیل بهشتی ساختند که امروز مرکز دانش و تکنولوژی و پیشرفت است و یکی از بزرگترین دموکراسی های جهان را پایه گذاری کرده است و این دستاورد، در شرائط جنگی و دفاع از میهن و در عین پیکار با ناداری و عقب ماندگی حاصل شده است.
دو هزار سال یهودیان را مورد آزار قرار دادند، زیرا حاضر به پذیرفتن دین مسیح نشدند و آن را برگرفته از آئین باستانی خویش دانستند، ولی ظالمانه، به مصلوب کردن عیسی متهم گردیدند تا دکانداران دین بتوانند بهانه ای برای ریختن خون یهودیان داشته باشند.
این خصومت، اکنون جنبه سکولار نیز به خود گرفته و آن، پیشرفت های شگرف اسرائیل و مردمان آن، در منطقه ای است که همچنان در دیکتاتوری و سرکوب و عقب ماندگی علمی و اجتماعی غرق است و مردمان آن در محنت زیست می کنند و دائما با جنگ و خونریزی روبرو هستند.
ایرانیان، در سراسر جهان باید این واقعیات را در نظر داشته باشند.
بدانند آنانی که اسرائیل و مردم این کشور را به گناهانی متهم می کنند که از واقعیت زمین تا آسمان فاصله دارد و افتراهایی عنوان می کنند که از کوچکترین واقعیت به دور است، دانسته یا نادانسته کارگزاران رژیم کنونی ایران هستند که ستیز با یهودیت را در پوشش خصومت با اسرائیل پنهان می کند تا ملت ایران را به بیراهه بکشاند و فکر آنان را از دشمنان واقعی و از معضلات حقیقی منحرف سازند و رهایی ایران زمین و مردمان آن را مانع شوند
اورشلیم- شنبه ۲۴ شهریورماه خورشیدی، پانزدهم سپتامبر ۲۰۱۸
یهود ستیزی از عصر پیامبری موسی کلیم الله تا عصر حاضر در فراز و نشیب های دینی و دنیوی واقع گردیده شده است. در عصر، در قرن چهارم، اکثر مسیحیان، یهودیان را مصلوب کنندگانِ عیسی مسیح محسوب می کردند و به خاطر نپذیرفتن مسیح و کلیسای او، وطن خود را از دست داده، به آوارگی دائمی محکوم شده اند.
رژیم جمهوری اسلامی ایران طبق روال تقلید؛ تقلید در اصل به معنی پیروی و دنباله روی است ؛ پا به پای مسیحیت قیام کرد و در عصر حاضر اسرائیل را مسئول فقر فرهنگی و فقر مادی بشر مورد خطاب قرار داد و یهود ستیزی را با محو کردن اسرائیل از صفحه روزگار به رسمیت شناخته است.
شاید چون یهودیان نسبت قابل توجهی از ثروت و دانش دنیا را در اختیار دارند، در استنتاج سطحی، به همان نسبت به اثرگذاری در رویدادهای مثبت و منفی دنیا متهم میشوند.
اما فقط یک لحظه تصور کنید که صاحبان تفکراتی چون سردمداران جمهوری اسلامی این میزان ثروت و دانش در اختیار داشتند؛ آنگاه دنیا چگونه بود؟
همانا زمین سبز از جنگ سیاه و دریاهای آبی از خون سرخ میگردید.
درود بر مردم و دولت اسرائیل. این به اصطلاح روشنفکران همانهایی هستند که از پادشاه فقید ایران دیوی ساختند و خمینی را فرشته دانستند. اینان بیماران روانی هستند که هیچ مداوایی آنان را از این مرض سادیستی بهبود نمی بخشد.
آرزو دارم به اسراییل سفر کنم و این کشور زیبا و مردم مهربان آن را ببینم.
جناب منشه امیر، چرا حکومت کشورمان را یکدست می دانید و حکم کلی در مورد آن صادر می کنید؟ حکومت ایران نیز از جناحهای متفاوتی تشکیل شده است که هر کدام دیدگاه خود را دارا می باشد و بر سر موضوعات متفاوت به جدال فکری می پردازند. این جدال فکری شامل چگونگی برخورد با موجودیت اسرائیل نیز می شود. در ضمن همیشه این دشمنان ما نیستند که تصمیمات خود را از پیش در مورد ما صادر می کنند. در بسیاری موارد نوع رویکرد ما با دشمنانمان جهت دهنده و تعیین کننده چگونگی رفتار دشمنانمان با ما می باشد.