یهودیان در دوران غربت و در کشورهای پراکندگی

 

تاریخ یهود – گفتار هفتم

یهودیان در طول تاریخ همیشه یک ملت کوچک بودند که به کرات هدف تعرض همسایگان و حتی حکومت های دور دست قرار گرفتند و سرزمین آن ها اشغال شد و چون غاصبین نتوانستند فرهنگ و باورهای بت پرستی خود را بر یهودیان تحمیل کنند، در صدد نابودی آنان برآمدند و یا آن ها را به تبعید بردند.

نخستین تبعید بزرگ حدود دو هزار و پانصد سال پیش توسط امپراطوری بابل بود. حاکمان آن امپراطوری تصور می کردند که با این کار موجب اضمحلال یهودیان و فراموشی پیشینه ملی و قومی آن ها خواهند شد.

ولی نتیجه این غربت و تبعید کاملا معکوس بود: یهودیان به سرزمین پدری وفادار ماندند و به یاد اورشلیم اشک ریختند و شعر سرودند و علمای دینی یهود به رهبری قوم ادامه دادند و پایه های شریعت یهود را مستحکم تر ساختند.

در دوران اسارت بابل، که در بخش های پیش گفتیم که امپراطور آن سرزمین بیت المقدس را ویران کرد و یهودیان را به اسارت برد و آنان را در بین النهرین مستقر ساخت، یهودیان علیرغم رنج غربت، به اجرای آئین های دینی خود و تقویت پایه های اعتقادی مذهب خویش ادامه دادند.

کورش کبیر ظهور کرد و امپراطوری بابل را شکست داد و به یهودیان اعلام داشت که می توانند به سرزمین پدری باز گردند و نیایشگاه مرکزی خود (بیت المقدس) را از نو بنا کنند و آزادی خود را عملی سازند.

ولی گروه هایی از یهودیان بودند که به علل گوناگون ترجیح دادند، و یا ناچار شدند در خاک بابل بمانند.

این گروه از یهودیان، در طول قرون و اعصار، نه تنها به شریعت خویش وفادار ماندند، بلکه به گسترش و تقویت آن پرداختند و از جمله  مراکز آموزش مذهبی در آن سرزمین برپا ساختند که مهمترین آنها سورا (סורא) و پومبدیتا (פומבדיתא) نام گرفتند..

جامعه یهودی در سرزمین بابل، در درازای زمان، از نظر جمعیتی به طور فزاینده گسترش می یافت، تا حدی که شمار مردمان آن تا ۸۰۰ هزار نفر افزایش پیدا کرد و حتی برخی مورخین می گویند که از یک میلیون و دویست هزار نفر نیز فراتر رفت.

جامعه یهودیان بابل، در طول قرن ها  از نظر اقتصادی  نیز به سطح یک جامعه مرفه رسید که در آن کشاورزان و بازرگانان بسیار وجود داشتند.

در قرن چهارم میلادی بود که  جامعه یهودی سرزمین بابل چنان از نظر شریعت یهود پیشرفت کرد که به صورت مهمترین مرکز روحانی در جهان یهود درآمد و دانشمندان و متفکران بزرگ یهودی که در آن سرزمین می زیستند مجموعه گزانبهائی از قوانین شرع یهود را تدوین کردند که بعدها تلمود بابلی (תלמוד בבלי) نام گرفت.

در فاصله زمانی بین قرن هشتم و قرن یازدهم میلادی (که دوران گئوئیم (תקופת הגאונים – نوابغ – نامیده میشود)، مدارس مذهبی یهود (ישיבות- یشیواها) در بابل و اورشلیم، در رقابت با یکدیگر، هر یک میکوشیدند جای پای بزرگتری برای خویش در جوامع یهودی سرزمین هائی چون مصر، آفریقای شمالی، ایتالیا، آلمان، جنوب فرانسه و اسپانیا بوجود آورند.

سرگذشت یهودیان در اسپانیا

پس از آنکه سپاهیان اسلام در سال ۷۱۱ میلادی بخشی از سرزمین اسپانیا را به اشغال خود درآوردند، دانشمندان یهود توانستند آزادانه به کار علمی خود بپردازند و فرهنگ یهود در کنار فرهنگ نوپای عرب باور شد و هر یک بر دیگری تاثیرات شگرفی به جای گذارد.

یهودیانی که از رفاه اقتصادی برخوردار بودند، به فراگیری زبان های عربی، یونانی و همچنین علوم نجوم، فلسفه و ریاضیات پرداختند.

از آنجا که حاکمان عرب در جنوب اسپانیا مردمانی سازگار بودند و با یهودیان خوشرفتاری میکردند، بتدریج آن سرزمین اسلامی به پناهگاه و خانه امن یهودیان مبدل گردید و شمار یهودیانی که رهسپار آن سرزمین میشدند دائما” افزایش مییافت.

ولی علیرغم این رفاه و امنیت، یهودیان اسپانیا نیز همچنان رشته های رابطه با سرزمین پدری  خود (اسرائیل) را حفظ کردند و شاعران و متفکران بزرگ یهود، در غم غربت شعر می سرودند و یاد وطن می کردند، و حتی برخی از آنان به این سرزمین باز گشتند.

از همان نخستین دورانی که گروهی از یهودیان در سرزمین های اروپائی مستقر گردیدند و جوامع دینی و اجتماعی خویش را به وجود آوردند، همیشه بین فرمانروایان و رهبران کلیسا درباره یهودیان بحث و جدل وجود داشت.

روحانیون مسیحی می کوشیدند یهودیان را سرکوب کنند و نگذارند در کار و زندگی موفق گردند.

کشیش ها اصرار داشتند که یهودیان فقیر و درمانده باقی بمانند تا بتوان آنان را به عنوان نمونه کسانی که به عیسی مسیح ایمان نیآورده و مجازات شده اند معرفی کنند..

در همان حال، فرمانروایان اسپانیا خواهان آن بودند که  از مزایای اقتصادی ناشی از حضور یهودیان در حکومت خویش بهره مند گردند.

در سال ۱۰۹۵ میلادی پاپ اعظم اوربان دوم فرمانی صادر کرد که به موجب آن، مسیحیان وظیفه دارند سرزمین مقدس را از تسلط مسلمانان خارج سازند و به تصرف خود درآورند.

به دنبال این فرمان بود که توده های کثیری از روستائیان اروپای مسیحی، چون مور و ملخ به سوی این سرزمین هجوم آوردند.

از آنجا که کلیسای متعصب مسیحی تخم نفرت علیه یهودیان را در قلب و جان این مومنان نابخرد کاشته بود، آن ها در راه رسیدن به سرزمین مقدس، از هر نقطه اروپا که رد میشدند به ویران کردن جامعه یهودی آنجا و کشتن زنان و کودکان یهودی می پرداختند.

این مسیحیان متعصب و اهل خشونت، هنگامی هم که به سرزمین مقدس پای نهادند، به طور یکسان به کشتن مسلمان و یهودی پرداختند (که هر دو، از دیدگاه آنان کافر محسوب میشدند).

سربازان صلیبی در جریان این تهاجم، جوامع یهودی و مسلمان را ویران کردند و در جای به جای این سرزمین دژهای مستحکم برپا ساختند و در داخل آن ا سکنی گزیدند.

ولی پیروزی صلیبیون و تسلط آن ها بر سرزمین مقدس دیرپا نبود و چندان دوام نیآورد و سردار مسلمانان صلاح الدین ایوبی آنان را شکست داد.

مسیحیان در طول چند صد سال بارها تلاش کردند آن سرزمین را دوباره به اشغال خود درآورند، که در تمام موارد ناکام ماندند.

اندیشه های یهودستیزانه ای که صلیبیون پایه گذار آن بودند، همانند زهر در فرهنگ اروپائیان رخنه یافت و یهودیان مورد افتراهای بسیار قرار گرفتند.

در کشورهائی چون فرانسه، انگلستان و آلمان، در طول قرن های دوازده تا پانزده میلادی، یهودیان همیشه در کانون تنفر و تحقیر قرار داشتندند و به دروغ آنان را متهم می ساختند که کودکان خردسال مسیحی را میکشند تا خون آنان را در نان فطیر بریزند.

به علت همین سرکوبگری های ظالمانه و توام با غارت ها و نفی بلدها بود که یهودیان ناچار گردیدند از کار کشاورزی و هر گونه مشاغل دیگری که دست برداشتن از آن ها آسان نبود دور شدند و به حرفه هائی روی آوردند که می توانستند در کوتاه ترین مدت چمدان خویش را ببندند و با اندوخته خویش رهسپار سرزمین های دیگر گردند.

یهودیان در این دوران سرکوب و تبعید، همیشه وطن خویش را در چمدان خود به همراه داشتند. وطن یهودیان به صورت تورات و کتب دعای آنان بود که در همه آن ها نام اورشلیم ثبت بود و خاک پدری را تداعی می کرد.

یک دیدگاه

  1. بسم الله.اسلام یک جورایی وام دار یهودیان بنی اسرائیل هست چون به برکت وجود علمای یهودی بنی اسرائیل اعراب حضرت محمد را در شهر مدینه پذیرفتند البته خدا بر سر شما منت گذاشته و این خوبه ولی ای کاش علمای بنی اسرائیل در ایران هم به امپراطوری آن زمان ایران هشدار میدادند چون اگر ایران به جای تقابل با اسلام به تقابل با اعراب برای حفظ سرزمینش روی میاورد صد در صد پیروز میشد.البته این فتنه صلیبیون هم از روم صلیبی بوده و صلاحدین هم میگن از ایران بوده.در طول تاریخ ایران به شدت از غرب تحت تحاجم بوده تا اینکه از شرق یا شمال ولی سخترین درسو اردشیر خان خدا بیامرز به روم میده

Comments are closed.