کریم سجادپور، یکی از اعضای ارشد بنیاد ” کارنگی” برای صلح بینالمللی، با انتشار مقالهای با عنوان “هیچ کشوری مانند ایران در بیثباتی رشد نمیکند” در سایت موسسه پژوهشی “آتلانتیک”به بررسی جوانب مختلف روابط ایران و آمریکا از ابتدای پیدایش حکومت اسلامی و ماهیت رژیم پرداخته است.
سجادپور نوشته است : «جمهوری اسلامی به آمریکا، به عنوان دشمن احتیاج دارد، و ایالات متحده نیز برای پیروزی در این جنگ سرد که ایران به راه انداخته، نیازمند یک استراتژی است».
این نویسنده ایرانی در ادامه افزود: چالش کنونی بایدن، بازسازی وحدت و انسجام در آمریکا است، اما بحرانهای خاورمیانه هم هست که مهمترین آنها رژیم ایران است. کشوری که از یک طرف مشتاق لغو تحریمها است و از طرف دیگر متعهد به حفظ جنگ سرد با ایالات متحده، که از زمان جیمی کارتر تا کنون در هر دولت ریاست جمهوری ادامه داشته است» .
سجادپور، گفته است : بر خلاف استراتژی اوباما با محوریت توافق با حکومت ایران و امضای برجام، شاهد بودیم که ترامپ «روش معکوس» را امتحان کرد، از توافق هستهای خارج شد و در عوض سعی کرد تهران را به «تسلیم یا سقوط» وادار کند.
به اعتقاد وی بایدن امروز باید با ایرانی مقابله کند که « به سمت توانایی سلاح های هستهای پیش میرود، مستقیماً در بدترین بحرانهای جهان دخیل است و ضمن تهدید ثبات اقتصادی و سیاسی جهان، به نفوذ منطقهای خود گسترش میدهد».
سجادپور در ادامه نوشته است : اشتیاق دولت بایدن به بازگشت به این توافق، ممکن است «تعهد به جلوگیری از تحریکات منطقهای ایران و سرکوب وحشیانه در داخل را محدود کند، و به رژیم ایران این پیام را برساند که میتواند بدون مجازات و تنبیه به اقدامات خود ادامه دهد».
وی در ادامه به نقش خامنه ای اشاره کرده و میگوید «خامنهای از زمان به ارث بردن قدرت از روحالله خمینی، ایران را ترک نکرده و قدرتمندترین نهاد ایران یعنی سپاه پاسداران به او کمک کرده است تا رقبای بالقوه خود، از جمله روسای جمهوری ایران را تحقیر و مخالفانش را خرد کند».
سجاد پور گفته است: علیرغم وجود مراکز قدرت رقیب، خامنهای همچنین کنترل موثری بر شورای نگهبان، مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام دارد. همه نهادهایی که به طور اسمی نظارت را انجام می دهند اما در واقع برای حمایت از اقتدار وی عمل میکنند».
به اعتقاد وی خامنهای ضد آمریکایی بودن خود را در مضامین انقلابی عدالت و مبارزه با امپریالیسم توجیه میکند اما در واقع او با حفظ یک دشمن خارجی منافع شخصی خود را تأمین میکند».
سجادپور افزوده است : «تا زمانی که خامنهای به عنوان رهبر باقی بماند، ایالات متحده در بهترین حالت میتواند انتظار سازشهای تاکتیکی از دولت وقت را داشته باشد، نه تغییرات اساسی در سیاستهای داخلی و خارجی ایران».
این مقاله بر این نکته تاکید میکند که «خامنهای مدتهاست بر این باور است که اصلاح ایدئولوژیک جمهوری اسلامی باعث فروپاشی آن میشود، درست همانطور که پرسترویکا باعث نابودی اتحاد جماهیر شوروی شد»، و نتیجهگیری میکند که «حتی مرگ خامنهای ممکن است خلق و خوی کوتاه مدت ایران را تغییر ندهد، زیرا رهبر بعدی احتمالاً یک رائول کاسترو ایرانی است، جانشینی که به خاطر تعهد خود به وضعیت موجود انتخاب شده است».
سجادپور در مقاله خود به شباهت سرنوشت حکومت ایران با اتحاد جماهیر شوروی اشاره میکند و درباره موضع دو حزب اصلی آمریکا در قبال این وضعیت میگوید: اعضای جمهوریخواه کنگره مخالف رژیم ایران و برجام هستند، اما آنها همچنین ترجیح میدهند که از یک جنگ دیگر در خاورمیانه جلوگیری کنند. در حالی که دموکراتهای آمریکایی به طور کلی از تعامل با ایران و بازگشت به توافق هستهای حمایت میکنند، ۷۰ درصد آنها نگاه نامطلوب به ایران دارند و حتی به این نتیجه رسیدهاند که مانند اتحاد جماهیر شوروی ۳۰ سال پیش، رژیم ایران زود یا دیر، به سوی فروپاشی میرود.»
این نویسنده ایرانی معتقد است:این رژیم «مایل است به جای کنار گذاشتن ایدئولوژی خود، مردم را تحت سرکوب و مشکلات اقتصادی قرار دهد».
وی افزوده: انتظار نمیرود که منع گسترش سلاحهای هستهای، امنیت منطقهای و حقوق شهروندی ایرانیان در یک مذاکره جامع مورد بحث قرار گیرد، اما این سه حوزه را باید به عنوان مکمل و نه مغایر، به عنوان یک استراتژی واحد در نظر گرفت».
از نظر نویسنده، هیچ منطقه دیگری در جهان مانند خاورمیانه، ثبات جهانی را تهدید نمیکند و هیچ کشوری در خاورمیانه بیش از ایران از بیثباتی منطقه بهره مند نشده است.
سجادپور می گوید: ” نفوذ قابل توجه رژیم جمهوری اسلامی در چهار کشور عربی درگیر، سوریه ، عراق ، لبنان و یمن، ناشی از خلأهای قدرت ناشی از حمله سال ۲۰۰۳ ایالات متحده به عراق، قیامهای عربی ۲۰۱۱ و چندین دهه حکومتهای ناموفق است».
وی در ادامه در باره نقش گروههای نیابتی وابسته به رژیم ایران در منطقه میگوید: ” اگرچه رقابت ایران و سعودی معمولاً به عنوان یک جنگ فرقهای تلقی میشود، اما مزیت بزرگ تهران نسبت به ریاض این است که تقریباً همه افراطیون شیعه مایل به جنگ برای حکومت ایران هستند، در حالی که تقریباً همه گروههای افراطگرای سنی، از جمله گروههای داعش و القاعده خواهان سرنگونی دولت سعودی هستند».
کریم سجادپور در ادامه با اشاره به اینکه توافق اسرائیل و چندین کشور عربی از جمله امارات عربی متحده و بحرین، را اهرمی علیه نفوذ مخرب تهران است ، میگوید: « قویترین دفاع در برابر تجاوزهای منطقهای ایران، ساختن کشورهای منسجم عربی و هویتهای ملی خواهد بود، همانگونه که ملیگرایی رعایای اتحاد جماهیر شوروی نقشی اساسی در مقابله با ایدئولوژی کمونیست داشت».
سجادپور گفته است : «در ایران جامعهای جوان، پویا و تحصیل کرده وجود دارد که آرزو دارد مانند کره جنوبی، نه کره شمالی، با سعادت و صلح با جهان زندگی کند. اگرچه این رسیدن به ان هدف ممکن است سالها طول بکشد، اما این تغییر میتواند مهمترین کلید تحول در خاورمیانه را رقم بزند».