یک جامعه سیاسی در مقابل یک حاکمیت توتالیتر

یک جامعه سیاسی در مقابل یک حاکمیت توتالیتر. به گواهی بسیاری از رسانه‌ها، مردم ایران بیش از هر نقطه در جهان انتخابات آمریکا را دنبال می‌کردند. روزنامه ابتکار در روز ۱۴آبان در این مورد نوشت: «حساسیت جامعه ایران در قبال انتخابات آمریکا، می‌تواند ناشی از یک تحول عمیق زیرپوستی باشد که ممکن است دست به هر اقدام ناخوشایندی هم بزند. این شرایط می‌تواند در نهایت آن را از هر گونه فعل منطقی در بحرانها بر حذر دارد».

منظور از«فعل منطقی!» سازش و همسویی مردم با حاکمیت است.

مطالبه سرنگونی به عنوان ضرورت ملی

مروری بر رسانه‌های فارسی زبان داخل و خارج از کشور گویای حساسیت خاص مردم ایران به موضوعات سیاسی روز و  وضعیت معیشتی است. این در حالی است که به گواهی تاریخ این ۴۲ساله حکومت مذهبی حاکم همه تلاشش را می‌کند. شاید مردم جذب موضوعات سیاسی نشوند. تلاش بر این است که با حاشیه‌سازی و جریان‌سازی‌های مصنوعی، توجه جامعه به شدت سیاسی ایران را به مسایل دیگر معطوف کنند.

اما این جامعه سیاسی شده در پیوند با ضرورت آزادی، به مطالبه سرنگونی حاکمیت آخوندی رسیده است. چنین جامعه‌ای در تحولات سیاسی داخلی و بین‌المللی، منافع ملی و تاریخی ایران را در نفی کامل نظام آخوندی می‌بیند. از این رو معادلات بین‌المللی یا تعادل‌قوای جهانی را نیز از منظر دوری و نزدیکی آن به منافع ‌ملی کشورش زیر نظر دارد.

با چنین واقعیت‌های آشکاری در جامعه ایران است که روزنامه ابتکار در شماره ۱۴آبان۹۹ نسبت به آن ابراز نگرانی کرد. و آن را «حساسیت ناشی از یک تحول عمیق» که ممکن است «به هر اقدام ناخوشایندی» بیانجامد، توصیف می‌کند.

جامعه سیاسی بلای جان دیکتاتوری

این روزنامه به آگاهی مردم و بی‌اعتمادی مطلق به حاکمیت از منظر دیگری اشاره می‌کند و می‌نویسد: «در واقع این جامعه به ‌جای اعتماد به کارگزاران، برای تحلیل وقایع در هر نقطه از دنیا، این وظیفه را خود برعهده گرفته است».

باید تصریح کرد که سیاسی شدن جامعه ایران، مجازات اتودینامیک دیکتاتوری تمامیت‌خواه و توتالیتر حاکم بر ایران است. جامعه‌ای که اکنون هر تحول داخلی و بین‌المللی را از منظر تحقق منافع ملی مردم ایران یعنی سرنگونی این حاکمیت می‌بیند.

حاکمیتی که طی ۴۲سال گذشته بر همه ارکان زندگی خصوصی مردم دخالت کرده است. هیچ حق و هیچ مرزی را به رسمیت نشناخته است. ولایت فقیه به عنوان شر مجسم زمان، تمامی ابزارها را برای نفی حریم خصوصی مردم و به تبع آن نفی حیات ملی و منافع ملی به خدمت گرفته است. تنها شکنجه و اعدام و حجاب و نحوه خوردن نبود که عرصه دخالت او بود، بلکه خصوصی‌ترین زوایای زندگی مردم مورد تجاوز او قرار گرفته است.

پس یک جامعه سیاسی شده، در یک انطباق تکاملی همه تحولات جهانی و منطقه‌یی را با عینک منافع ملی و مردمی می‌سنجد. این منافع اکنون در کنار زدن این حاکمیت و سرنگونی ولایت فقیه نشان گذاری شده است.

برگرفته از سایت ایران آزادی