اسرائیل به رژیم ایران بدهکاری ندارد.تفسیر سیاسی هفته؛نوشته،منشه امیر

برخی اسرائیل ستیزان و کج اندیشان و خیالبافان را باور بر آن است که ستیز رژیم ایران با اسرائیل یک جنگ زرگری است و همه چیز ظاهری است و این دو حکومت در پشت پرده با یکدیگر همکاری های گسترده دارند.

هر اندازه هم که این ادعا عجیب به نظر برسد و منطقی در آن نباشد آنها ادعا می‌کنند که اسرائیل از روز نخست حتی پیش از به قدرت رسیدن روح‌الله خمینی به جانبداری از او پرداخت و اسرائیل بود که شاه ایران را برانداخت و خمینی را به تاج و تخت رساند و همچنان در پشت آن ایستاده و از این رژیم حمایت می کند که اگر چنین نبود آنها نمی‌توانستند ۴۳ سال دوام آورند و تازه هنوز نمی توان پیش بینی کرد که چه هنگام چمدانها را خواهند بست و راه خروج را در پیش خواهند گرفت. آنها ادعا می‌کنند که اسرائیل به حکومت ایران بدهکاری دارد زیرا رژیم خمینی بود و ادامه آن علی خامنه‌ای است که این چنین باعث قدرت اسرائیل در منطقه شده است و اگر خصومت رژیم ایران یعنی خصومت ظاهری حکومت ایران با اسرائیل نبود اعراب در راه صلح با این کشور هرگز گامی به پیش نمی گذاشتند.

این را یهود ستیزان و خیال پردازان و جانبداران تئوری توطئه مطرح و ادعا می کنند.

ظاهراً چنین ادعایی بسیار عجیب است. چگونه ممکن است که یک حکومت به ظاهر انقلابی بیاید و از اسرائیل دستور بگیرد.

از چه کشوری؟

از همان کشوری که علنا می گوید نابود باید گردد.

آیا فردی همانند روح الله خمینی که از ابتدای کار خود اسلامگرای بسیار متعصب بود و در این راه کتاب‌ها نوشت و مبارزه ها کرد و به تبعید فرستاده شد و  از آنجا به نوفل لوشاتو ارسال و یا اعزام گردید می‌تواند با اسرائیل به تبانی برسد.

کدام اسرائیل؟

اسرائیلی که روح الله خمینی از حدود ۷۰ سال پیش و شاید بیشتر در کتاب ها و سخنرانی ها و خطابه های خود گفته بود که نابود باید گردد.

بروید مقدمه کتاب حکومت اسلامی نوشته روح الله خمینی را بخوانید و ببینید که در مقدمه این کتاب او درباره اسرائیل و یهودیان چه نوشته است.

القابی که شایسته خود او و رژیم بوده و هست.

این کتاب را خمینی ده پانزده سال پیش از آن که به قدرت برسد نوشته بود.

این چگونه می تواند کار اسرائیل باشد؟!

آیا کشوری و حکومتی که مصالح مردم خود را می‌طلبد می‌رود و دوست خود را به دشمن می فروشد آن هم دشمنی که معلوم نبود کیست و چه می‌خواهد و چه هدفی را دنبال می کند.

کجای این اندیشه کج را می‌توان منطقی دانست؟!

آنها می‌گویند بله، اسرائیل از روز نخست پشت سر روح الله خمینی بود و نشان به آن نشان که وقتی جنگ ایران و عراق در گرفت اسرائیل به حکومت خمینی اسلحه فروخت.

بله، اسرائیل به رژیم ایران اسلحه فروخت اما چه نوع تسلیحاتی را اسرائیل به روح الله خمینی فروخت؟

هیچ یک از این تسلیحات چیزی نبود که بتواند علیه ملت ایران و علیه خیزش ملت ایران به کار برود.

وسایلی بود که ارتش ملی ایران در جنگ با عراق به آن نیاز داشت.

اسرائیل نمی خواست که بخشی از خاک ایران به تصرف تسلط صدام حسین در بیاید.

کدام صدام حسین؟

همان که کوره اتمی می ساخت که بمب اتم تولید کند و اسرائیل را نابود کند.

نه تنها این بلکه خاک ایران برای کشور اسرائیل عزیز است و اسرائیل می‌خواست که به ایران امکان دهد که تمامیت ارضی خود را حفظ کند.

بنابراین اگر اسرائیل به حکومت ایران اسلحه فروخت به این هدف بود که ارتش ایران بتواند نیروهای مهاجم صدام حسین را اخراج کند و چنین نیز شد.

از هنگامی که دیگر سربازی از سربازان عراقی در خاک ایران نبود فروش اسلحه اسرائیلی به رژیم ایران متوقف شد.

بنابراین اگر اسرائیل به ایران کمک کرد نه برای تقویت رژیم روح الله خمینی و این اسلامگرایان افراطی بود. اسلام گرایی افراطی برای اسرائیل و همه کشورهای منطقه یک خطر بزرگ است همانند داعش است که باید با آن مبارزه کرد و اجازه گسترش آن را نداد.

اقدام ارتش ایران برای اخراج مهاجمان عراقی به سود اسرائیل نیز بود زیرا اگر جنگ با عراق به سود صدام حسین به پایان می‌رسید مصیبت برای اسرائیل و خطر برای مردم این کشور بیش و بیشتر می شد.

صدام اگر حکومت ایران را از پای در می آورد بسیار تقویت گردیده و در تلاش برای نابودی اسرائیل پافشاری بیشتری می کرد و گستاخ تر می شد.

بنابراین به سود اسرائیل بود که ارتش صدام نتواند حتی یک وجب از خاک ایران را به تصرف خود درآورد.

بنابراین این تبانی اسرائیل با روح الله خمینی نبود، به سود ایران و ملت ایران بود و به سود منافع اسرائیل و ملت این کشور بود.

و می‌آیند و ادعا می‌کنند که اسرائیل بود که باعث سقوط رژیم پیشین ایران گردید و خمینی را بر روی کار آورد. چگونه چنین تصور خیالبافانه ای می تواند واقعیت داشته باشد؟!

اسرائیل و حکومت پادشاهی در ایران روابط بسیار نزدیکی به سود هر دو کشور و هر دو ملت داشتند.

از همکاری‌های نظامی و اطلاعاتی در برابر کشورهای عرب که می خواستند بخشی از خاک ایران را به تصرف خود درآورند و جمال عبدالناصر بود که می‌خواست خوزستان ایران را پس از آنکه عربستان نامید از پیکر ایران جدا کند و این به سود اسرائیل بود که از تحقق یافتن چنین آرزوی توسعه طلبانه ای جلوگیری کند زیرا در آن هنگام مصر بزرگترین و پرقدرت ترین دشمن اسرائیل نیز بود.

بنابراین در طول تاریخ حکومت خاندان پهلوی همکاری دو کشور به سود ایران بود و به سود اسرائیل نیز بود که بگذریم از این واقعیت که این همکاری فقط جنبه نظامی نداشت بلکه پزشکی بود- آبیاری بود- کشاورزی بود و صنایع بود و امور دیگری بود که می‌توانست اقتصاد ایران را شکوفا تر کند و به اقتصاد اسرائیل نیز یاری برساند.

آیا منطق تایید می کند که اسرائیل چنین  گامی بردارد یعنی دوست خود را به دشمن خویش بفروشد.

چگونه می توان چنین ادعایی را باور کرد؟!

آنها از نقش اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در برانداختن  حکومت پادشاهی در ایران غافل می شوند. آنها از همکاری بین روح الله خمینی و گروه‌های وابسته به او با سازمان تروریستی فلسطینیان به رهبری یاسر عرفات غافل می شوند.

این عرفات بود که برخی از یاران روح الله خمینی را در اردوگاه های فلسطینی در لبنان تعلیم نظامی داد.

لیبی بود که رادیویی مخفی در اختیار خمینی و یارانش قرار داد.

حزب توده ایران بود که به مجاهدین خلق و فداییان خلق و دیگر گروه‌ها دست اتحاد داد و هم چنین ائتلافی با روح الله خمینی به وجود آورد و بالاتر از همه مهارت روح الله خمینی بود که توانست با حیله گری بین این گروه های متفاوت و حتی متضاد همکاری و ائتلاف ایجاد کند و با کمک آنها رژیم پادشاهی را بر اندازد و خود قدرت را به دست گیرد و هنگامی که به قدرت رسید همه این گروه‌ها را کنار زد و سرکوب کرد و حتی می‌توان گفت که نابود کرد.

این خمینی بود و نه اسرائیل…

و نه هیچ کشور دیگری…

حالا هم می آیند و ادعا می کنند که بله این تهدید های به ظاهر خصمانه رژیم ایران و علی خامنه‌ای علیه امارات و کشورهای عربی دیگر است که آنها را به سوی صلح با اسرائیل سوق داده است.

این هم یک خیال‌پردازی بسیار نابخردانه است زیرا آنها از واقعیات منطقه آگاهی ندارند.

آنها شاید به یاد ندارند و یا نمی دانند که نخستین کشوری که برای کشور با اسرائیل گام به پیش گذاشت کشور مصر بود و دولت مصر بود.

مصر…

همان بزرگترین و پر قدرت ترین کشور عربی که ادعای رهبری جهان عرب را داشت.

مصر بود که در راه برقراری صلح با اسرائیل گام به پیش نهاد.

و مصر بود که ماه‌ها پیش از به قدرت رسیدن روح الله خمینی در ایران با اسرائیل پیمان صلح امضا کرد.

بنابراین این پا پیش نهادن قدرت های عرب  برای صلح با اسرائیل با روح الله خمینی چه ارتباطی می تواند داشته باشد؟

چرا خیال پردازی می کنید و تئوری توطئه را مطرح می سازید؟!

و علاوه بر مصر یکی دیگر از مهمترین کشورهای عرب همسایه اسرائیل یعنی دولت اردن بود که ۱۰ سال پس از مصر پا پیش نهاد و قرارداد صلح با اسرائیل را امضا کرد. اردن هرگز از جانب حکومت ایران احساس خطر نکرده بود.

بنابراین حکومت ایران و علی خامنه ای و سپاه پاسداران در کشاندن مصر و اردن به امضای پیمان صلح با اسرائیل نقشی نداشتند و نمی توانستند داشته باشند.

و از امارات و بحرین سخن می‌رود…

بله آنها مورد تهدید حکومت ایران قرار گرفته اند اما مراکش که با اسرائیل پیمان صلح امضا کرد و سودان آنها چه ترس و وحشتی از حکومت ایران داشته باشند که این عامل دوستی آنها با اسرائیل شود؟

چرا خیالپردازی می کنید و از تئوری توطئه جانبداری می نمایید؟!

این به دور از منطق و خرد و آگاهی است.

میتوان پذیرفت که یکی از علل  نزدیکی امیر نشین ها با اسرائیل نگرانی از تهدیدهای حکومت ایران بوده است.

بله، این حقیقت دارد و این واقعیت دارد و این یکی از عوامل این تحول بزرگ در منطقه بوده است.

اما آنهایی که چنین ادعایی را مطرح می‌کنند از واقعیات دیگر و از عوامل بسیار مهم تری برای کشانده شدن اعراب به سوی اسرائیل غافل می شوند.

در کشورهای حوزه خلیج فارس یعنی بحرین- امارات متحده عربی و عربستان نسل جدیدی به روی کار آمده ولیعهد های هر سه کشور  افراد جوانی هستند.

آنها می‌خواهند  حکومت های تحت تسلط خود را از اشتباهات گذشته دور سازند.

آنها به این نتیجه رسیده اند که ستیز با اسرائیل دردی را درمان نمی‌کند و مزیتی ندارد و آنچه که می ماند فقط آسیب و کشتار و بحران است.

آنهم بحرانی که از پیشرفت این کشورها در منطقه و جهان جلوگیری می کند.

بنابراین به این تصور بوده و هستند که باید سیاست های کهنه را کنار بگذارند و از این پس به فکر مردم خود بود.

این یکی از عوامل اصلی دوستی با اسرائیل است.

علاوه بر این، کشورهای عرب پس گذشت ۶۰ تا ۷۰ سال از طرفداری  کورکورانه از خواسته‌های افراط گرایانه فلسطینی‌ها خسته شده اند.

رهبران فلسطینی می گویند که با ادامه ترور باید اسرائیل را نابود کرد.

آنها در ۴۳ سال اخیر از کمک های نظامی و تسلیحاتی و پولی و مالی رژیم ایران نیز در این راه برخوردار بوده و هستند.

بنابراین تشویق می شوند که به ترور ادامه دهند اما کشورهای عرب از حمایت از این ترور خسته شده‌اند و امروز ترور در کشورهای جهان یک واژه مطرود است و آن که از ترور حمایت می‌کند مورد تحریم قرار می‌گیرد بنابراین کشورهای عرب صلاح دیدند که از این راه دور شوند.

این یکی دیگر از عوامل بود…

و از سوی دیگر می بینیم که کشورهای عرب شاهد آن هستند که ایالات متحده کم‌کم جل و پلاس خود را از خاورمیانه جمع میکند و می خواهد از این منطقه بیرون برود.

دولت آمریکا دیگر به نفت حوزه خلیج فارس نیازی ندارد بنابراین چرا در این منطقه حضور داشته باشد؟

سربازان خود را از افغانستان فرا می خواند و از عراق کم‌کم بیرون می‌روند و فردای روز از همه پایگاههای نظامی خود در حوزه خلیج فارس نیز کنار خواهند رفت و از آنها خارج خواهند شد.

این را کشورهای عرب می دانند…

کشورهای عرب می دانند که آمریکا می‌رود اما اسرائیل می‌ماند.

اسرائیل قصد رفتن ندارد…

اسرائیل جای دیگری ندارد که برود…

اینجا سرزمین یهودیان است و در آن می‌ماند.

بنابراین اسرائیل می‌تواند دوست قوی‌تری برای کشورهای عرب همسایه باشد و این بسیار باعث تأسف است زیرا در زمانی که اعراب می‌خواستند اسرائیل را نابود کنند طبیعی ترین دوست و همکاران اسرائیل ایران بود و ترکیه بود و اتیوپی بود.

اینها همه کشورهای غیر عرب در این منطقه هستند و اسرائیل با آنها همکاری داشت و امروز اعراب هستند که همکاری اسرائیل را می جویند برای آنکه در برابر خطر حکومت ایران بتوانند از خود دفاع کنند.

و یک نکته دیگر که عامل نزدیکی کشورهای عرب به اسرائیل شده است و آن نیاز آنها به توانایی های تسلیحاتی اسرائیل است.

اسرائیل در مبارزه با ترور و در مبارزه با گروه‌ها و حکومتهای دشمن تجربیات بسیار اندوخته است. تسلیحات لازم را به وجود آورده است و این تسلیحات می‌توانند به کشورهای عرب نیز در برابر حکومت ایران یاری برساند.

و نه تنها این بلکه اسرائیل در تکنولوژی نیز پیشرفت های بسیاری داشته و امارات عربی متحده و همچنین عربستان سعودی می‌خواهند که در زمینه علوم و تکنولوژی پیش روند و گام‌های بزرگ بردارند و در این زمینه پول‌های کلانی را اختصاص داده اند و اسرائیل می‌تواند در این زمینه نیز یار و یاور آنها باشد.

این یکی دیگر از عوامل همکاری و دوستی و  پیمان صلح بوده و  طرح ابراهیم را به اجرا گذاشته است.

رهبران  برخی کشورهای عرب بیدار شده اند و آگاه شده اند و می‌خواهند راه درست در پیش گیرند و می خواهند برای کشورها و ملت‌های خود کارساز باشند و از این رو احساس کرده اند  و معتقدند که اسرائیل می تواند بهترین دوست آنها باشد.

اینها عوامل بسیار مهمی است که موجب نزدیکی آنها به اسرائیل گردیده است.

گفتیم که حکومت ایران هم در این زمینه نقش آفرین بوده  اما این تهدیدهای رژیم علیه کشورهای عرب تنها یک عامل از چندین و چند عامل و سبب بوده که موجب همکاری و دوستی بین اعراب و اسرائیل گردیده است. بنابراین کدام توطئه را شما ادعا می کنید که وجود داشته و نقش آفرین بوده است؟!

حالا هم آمده اند و ادعا می کنند که رژیم ایران و دولت اسرائیل پشت پرده با یکدیگر تبانی کرده اند که اسرائیل برود و برخی از تاسیسات بی اهمیت اتمی ایران را بمباران کند و بگوید که من تلاش خود را کردم و به قول خود علیه رژیم ایران عمل کردم و بنابر این قضیه پایان یافته است.

خیر…

قضیه هنگامی پایان خواهد یافت که تمام تسلیحات و توانایی ها و تاسیسات اتمی حکومت ایران از میان برداشته شود و رژیم ایران هرگز دیگر به فکر تولید انرژی اتمی به قول خودشان اما در واقع بمب هسته‌ای نیفتد تنها در این صورت است که خاورمیانه نفس راحتی خواهد کشید و تنها پس از این است که مردم ایران می توانند حق خود را از رژیم بگیرند و این حکومت نخواهد توانست که دنیا را با بمب اتمی مورد تهدید قرار دهد همانگونه که روسیه چنین کاری را نسبت به کشورهای غربی می کند و آنها را از یاری رسانی به ملت ایران محروم  سازد و باز دارد.

آنهایی که چنین ادعاهایی را مطرح می‌کنند  دشمنان ملت ایران هستند…

سخنگویان حکومت اسلامی کنونی هستند که می‌خواهند بین ملت اسرائیل و ملت ایران فرافکنی کنند…

می‌خواهند ادعا کنند که این نزاع یک جنگ زرگری است بنابراین اهمیتی ندارد و به اسرائیل باور نکنید و به اسرائیل اعتماد نکنید…

آنها با رژیم ایران پنهانی توافق کرده اند…

این گونه طرفداری از تئوری توطئه و همچنین این گونه دفاع از رژیم ایران نتیجه‌اش آسیب رساندن به مبارزه بر حق ملت ایران برای رسیدن به حقوق خود برای برانداختن این رژیم است…

اگر این تصورات واقعیت داشت باز آنها  می‌بایست به اسرائیل آفرین بفرستند که این چنین قدرت دارد که فرد تعصب گرایی مانند روح الله خمینی را به سوی خود می کشد و او را عامل اجرای سیاست‌های خود در منطقه می‌کند اما این از حقیقت بسیار بسیار به دور است.

این خیالبافی است و  این باعث انحراف تلاش ایرانیان برای برانداختن این رژیم خواهد شد.

اگر حکومت پیشین در ایران برافتاد و فردی مانند روح الله خمینی جایگزین آن گردید، از جمله به خاطر آن بود که برخی عوامل خیالباف با تئوری توطئه راه ورود خمینی به ایران را هموار کردند.

بکوشیم که دوباره مرتکب چنین خطایی نشویم.

و هدف این سخنان همان است که ما راه را بشناسیم و راه درست را برگزینیم.

پاینده و  پایدار باشید…

اورشلیم؛ شنبه ۳ اردیبهشت ۱۴۰۱–۲۳ آوریل ۲۰۲۲