ایرانیان در این هفته و هفته پس از آن روز های اندوهناکی را برگزار می کنند. روزهایی که شاه در اثر فشار تظاهرات و اعتراضاتی که ظاهراً مردمی بود تصمیم گرفت کشور را ترک گوید و روزهایی که حکومت بختیار برپا شد ولی هیچ یک از روشنفکران و ملی گرایان از او حمایت نکرد و حتی ارتش نیز در برابر بختیار اعلام کرد که بیطرفی را برمیگزیند.
ارتشی که مسئول حفظ تمامیت ارضی و امنیت مردم بود بی طرفی اعلام میکند بیطرفی در برابر دولت بختیار و در برابر حکومتی که روح الله خمینی می خواست در ایران برپا سازد.
چگونه ممکن است که ارتش در این لحظات حساس ابراز بیطرفی کند؟!
پس مسئولیت آن کجا رفته است؟
گفتیم که شاه رفت و دولت بختیار نیز به خاطر آنکه از حمایت لازم برخوردار نشد از هم فروپاشید و روح الله خمینی هنگامی که با هواپیمای ایرفرانس به تهران برگشت و از او پرسیدند که چه احساسی داری پس از این همه سال های دور از وطن گفت: هیچ…
بله ایران برای خمینی هیچ بود…
سرزمین ایران تنها پایگاهی بود که از آن بتواند دیگر آرزو های موهوم یک حکومت اسلامی و یک خلیفهگری دوباره پس از یک هزار و چندی را احیا کند. برپا سازد و میخواست که ملت ایران را در این راه قربانی سازد و از مکنت مردم ایران برای تامین هدفهای ناپاک خود بهره برداری کند.
و چنین کردند و امروز ملت ایران ملتی فقیر و ناتوان و فرودست است و حکومت همچنان می دزدد و غارت میکنند و چپاول میکنند و ملت ایران را می کشند.
ملت ایران روزهای اندوهناکی را می گذارد…
چرا چنین شد؟
چرا جوانان آنروز ایران و آنانی که خود را روشنفکر می دانستند و آنهایی که طرفدار آزادی بودند و آنهایی که ادعا می کردند شکنجه گری در حکومت شاه هیچ سابقهای در سراسر جهان ندارد و آن را ظالمانه میدانستند و حتی اسرائیل را در این راه متهم می ساختند به دروغ و انگ می گفتند که اسرائیل است که شکنجه را به آنها یاد داده است اکنون با بدترین حکومت جهان روبرو هستند حکومتی که ظالمانه ترین شیوه های شکنجه را علیه مردم ایران و علیه آزادیخواهان و علیه رزمندگان راه آینده ایران اعمال میکند.
و از خود میپرسیم آنانی که ظاهراً بویی از سیاست برده و با آن آشنایی داشتند چرا به دام خمینی افتادند و چرا سخنان او را باور کردند؟
سخنان او را باور کردند اما در واقع مفهوم آن را درک نکردند و نمی دانستند که وقتی خمینی می گوید که بله در حکومت اسلامی آزادی کامل برای همگان برقرار خواهد بود و پس از آن می افزود که برحسب شریعت اسلامی مفهوم واقعی آن چیست…
ظاهراً خمینی دروغ نمی گفت و می گفت که ما همه آزادیها را به مردم میدهیم اما در چارچوب شریعت اسلامی…
کدام شریعت؟
شریعتی که ما آن را تفسیر و تعبیر می کنیم.
هنگامی که از خمینی پرسیدند که آیا زنان از آزادی کامل برخوردار خواهند شد گفت: زنان همه آزادیها را خواهند داشت بر حسب شریعت اسلامی…
و خود او بود که این شریعت را معنی کرد و مفهوم آن را ادعا کرد که آن است که زنان در خانه بمانند.
زنان از همه آزادی های امروز جهان محروم باشند و اگر زنان ایران مقاومت کردند و مبارزه کردند اما هنوز تلاش حکومت برای سرکوب آنها ادامه دارد و حجاب را به وجود آوردند به عنوان یک نماد سرکوب و اطاعت برای زنان ایران و در قوانینی که یک هزار و ۴۰۰ سال پیش نگاشته شده بود و زنان در آن کوچکترین حقی ندارند هیچ تجدیدنظری نکردند.
وبدین سان کوشیدند که نیمی از مردم ایران را از حقوق خود و از شراکت در سرنوشت ملت و در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و غیره محروم نگاه دارند البته نتوانستند و زنان ایران امروز نیز در این نظام سرکوبگر هنوز نقش موثری را ایفا می کنند و امروز مردم ایران از خود میپرسند که چرا شاه فقید تصمیم گرفت همراه با خانواده خویش وطن را ترک گوید.
چرا چنین کاری کرد؟
انگیزه او چه بود؟
به او توصیه کرده بودند یعنی شاه فقید که بکشید و سرکوب کنید و نگذارید که این آتش شعله ور تر شود و گفته بود که خیر من چنین نمی کنم.
من حاضر نیستم که پایه های حکومت بر دریایی از خون نهاده شده باشد. خیر این را من نمی خواهم… اگر همگان فریاد می زنند که مرا نمی خواهند من هم از وطن خویش میروم…
شاید به این امید که بار دیگر بازگردد…
اما بیماری او را از پای درآورد…
در واقع علت اصلی بیماری او بیماری وطنش بود.
اگر ایران آباد و آزاد باقی می ماند شاید شاه نیز مریض نمی شد و اگر مریض میشد درمان پیدا میکرد.
اما این تبعید اجباری و این دوری از وطن بود که او را از پای درآورد…
و امروز مردم ایران و به ویژه جوانان می پرسند که چگونه آنانی که خود را روشنفکر می دانستند این چنین فریفته و و شیفته روحالله خمینی شدند که حتی ادعا کردند که تصویر او را در ماه دیدند.
چگونه ممکن است یک ملت یا آنانی که ادعا میکنند رهبران ملت هستند این چنین فریب بخورند و مردم را به گمراهی بکشانند.
و خمینی به صورتی حساب شده مردم ایران را فریب داد یا اگر فریب نداد قولهای بیهوده به آنها داد.
هنگامی که او گفت ما نه فقط آب و نان و مسکن را و اتوبوس را مجانی میکنیم بلکه معنویت را نیز به شما باز می گردانیم هیچ کس در میان این به اصطلاح روشنفکران نمی توانست حدس بزند و گمان ببرد که منظور او چیست…
از دیدگاه خمینی معنویات یعنی سرکوب ملت…
معنویات به مفهوم آن است که بزرگترین هدف یک رژیم باید باقی ماندن خود در قدرت باشد…
حتی اگر فرایض پنجگانه اسلام را به طور موقت راکت بگذارند…
حفظ حکومت اسلامی آنگونه که روح الله خمینی گفت در درجه اول اهمیت قرار داشت.
حتی اگر لازم باشد که در یک روز هزار نفر و هزاران نفر را بکشند.
اگر حکومت صلاح بداند و آن را واجب بداند باید انجام شود و اگر بسیجی و سپاهی از داخل کشور حاضر به این کشتار نشد آن گاه فاطمیون و زینبیون را به ایران می آورند و به آنها می گویند که این ها و این مردم ایران کافر هستند و بکشید آنها را و ترحم نکنید و آنان ممکن است چنین کنند…
خشونت در جهان عرب در میان آنان که خود را مسلمان واقعی میدانند بسیار رایج است.
به آسانی می کشند و خون می ریزند زیرا جان انسان برای آنها اهمیتی ندارد این را در طول یک هزار و ۴۰۰ سال اخیر ثابت کردند.
به دور و بر خود نگاه کنید و ببینید که در این مدت چه جنگهایی رخ داده و چه مردمانی قربانی شدند و چه خونهای ریخته شده است و این بخشی از فرهنگ و تربیت باور و گمان آنها بوده و هست.
و امروز که حکومت به بن بست رسیده و در آستانه فروپاشی قرار گرفته است هنوز و همچنان به سرکوب ادامه میدهند و حتی این سرکوب را بسیار گستردهتر ساخته اند و بیرحمانه تر کرده اند.
نگاه کنید ببینید که در زندانهای آنها چه می گذرد…
جوانی را میکشند و خانواده او را آزار می دهند و پدرش را به زندان میاندازند که صدایش را خاموش کنند اما او می گوید صدای من فقط با مرگ خاموش خواهد شد و آن نویسنده را در زندان عمداً بیمار می کنند و هر گونه درمان را از او دریغ می دارند و او را میکشند تا صدای آزادی خواهان خاموش شود.
زنان را در زندانهای خود به شدیدترین نوع غیر انسانی شکنجه می کنند و تهدید می کنند و آزار می رسانند که ببینید و بدانید و بترسید و در آینده از این راه دور شوید.
اما آیا خواهند توانست که با این شیوه های قرون وسطایی با این شیوه های نا انسانی صدای مردم ایران را خاموش کنند؟!
حساب کنید که در طول ۴۳ سال حکومت خود چقدر کشتند و چقدر افراد را در زندان های خود شکنجه کردند و چقدر به زنان تجاوز کردند.
چقدر فقر و گرسنگی به وجود آوردند؟
آیا تصور میکنند که با این شیوه ها صدای مردم ایران را خاموش خواهند کرد؟ نگاه کنند و ببینند که ایران در جوش و خروش است…
همه جا ناآرامی و اعتراض و تجمع و گردهمایی و شعار…
دیگر مردمان هراسی ندارند از اینکه بگویند: مرگ بر خامنه ای…
بگویند: مرگ بر رئیسی و بگویند که این حکومت دروغ میگوید و به وعده های آن نمی توان اعتماد کرد.
امروز مردم ایران کاملاً بیدار شدند و می بینند که در گذشته آنها را فریب دادند و به دام انداختند و امروز هنگام آن است که از این دام رهایی یابند و به این حکومت پایان دهند و در این راستا مردم ایران از شرق و غرب می خواهند که از حمایت از این رژیم دست بردارند.
این حکومت در حال خفه شدن است چون اکسیژن ندارد و خواهش میکنیم که به آن اکسیژن نرسانید و بگذارید که بمیرد و در حال احتضار است و به آن کمک نکنید و آن را بیهوده زنده نگاه ندارید…
و مردم ایران خطاب به دولتهای جهان میگویند که حتی به سود خود شما خواهد بود که به زندگی چنین رژیمی پایان داده شود…
بدانید کشورهای غربی…
بدانید چین و روسیه که ایران را گاو شیرده می دانید…
بدانید که هنگامی که این رژیم برود و هنگامی که مردم ایران آزادی خود را بازیابند مطمئن باشید که ایران شکوفا می تواند بهترین دوست و شریک بازرگانی برای شما باشد.
این حکومتی که به طور مصنوعی می خواهید آن را زنده نگاه دارید پولی در بساطش باقی نمانده است و اگر هم می خواهید غارت کنید جز ثروت طبیعی ملت ایران چیز دیگری برای غارت کردن باقی نمانده است.
بنابراین چین و روسیه شما هم به مردم ایران کمک کنید که از دست این رژیم نجات یابند و رهایی یابند و آنگاه وقتی که ایران شکوفا شود از شما بیشتر خواهد خرید و به شما بیشتر خواهد فروخت و این به سود خود شما نیز هست. در همان حال که مذاکرات بیهوده در وین ادامه دارد و پرزیدنت بایدن همچنان اصرار می کند که بله ما به راه دیپلماسی وفادار هستیم و پایبند هستیم و میخواهیم آن را ادامه دهیم…
کدام دیپلماسی و با کدام زبان خوش میتوانید این حکومت را به راه بیاورید و خواستههای خود را بر آن تحمیل کنید؟!
این حکومت میخواهد بمب را داشته باشد و موشک را داشته باشد و دولت های اروپایی را نیز هدف تهدید خود قرار دهد و شاید روزی بتواند امنیت آمریکا را نیز تهدید کند این را پرزیدنت بایدن باید بداند.
اما در هر حال مردم ایران بی آنکه در انتظار کمک بیگانگان باشند میخواهند سرنوشت خود را به دست گیرند.
در حال حاضر اعتراضهای مردمی جنبه صنفی دارد.
صنف آموزگاران و دبیران…
صنف بازنشستگان…
صنف کارمندان قوه قضاییه… و صنف کارگران و اصناف دیگر که هر روز بر تعداد آن ها افزوده می شود.
اما دیر نیست روزی که همه این اصناف دست اتحاد به یکدیگر بدهند و یک فرماندهی و یک رهبری متشکل به وجود بیاید که بتواند تمام این اعتراضها را در هم ادغام کند و قدرتی به وجود بیاورد که حکومت در برابر آن ایستادگی نتواند.
در گذشته ادعا می کردند که هزار فامیل بر اقتصاد ایران مسلط است و امروز هزار فامیل به ده هزار فامیل و حتی ۱۰۰ هزار فامیل مبدل شده است.
حساب کنید که در این چهل و سه سال چقدر بر شمار آخوندهای حکومت افزوده شده است و چه بودجه های کلانی را به آنها اختصاص دادند.
و حساب کنید سپاه پاسداران را که چه بودجههای عظیمی را می بلعد و هنوز بیش و بیشتر می خواهد.
بزرگترین بخش از بودجه ایران و از درآمد ملت ایران و از زندگی و معیشت ملت ایران را به سپاه پاسداران دادند اما سپاه آن را هم کافی نمیداند و میگوید بگذارید که روزانه بیش از یک میلیون بشکه نفت نیز در بازار جهانی بفروشیم و پول آن را برداریم زیرا برای ادامه برنامه های اتمی و موشکی خود به بودجههای کلان تری نیاز داریم.
و این کافی نیست که سپاه پاسداران دارای ۱۱ بندر قاچاق و بندر آزاد خود و بندر بدون کنترل است که هرچه را که میخواهد می آورد و هر چرا که بخواهد صادر می کند و کافی نیست که مدیریت بزرگترین فرودگاه بین المللی ایران نیز در دست سپاه پاسداران است و صادرات و واردات آن هیچ کنترلی ندارد و آنها به هیچکس حساب پس نمی دهند.
از یک سو مفتخران حکومت هستند که میزان چاپیدن و غارت آنها حد و حدودی ندارد و از سوی دیگر آخوندهای حکومتی هستند که هر بار بودجه های بیشتری را ظاهراً برای تبلیغات اسلامی مطالبه میکنند و اشتهای آنها پایان ناپذیر است و در همان هنگام سپاه را داریم که هرچه می گیرد می گوید کافی نیست.
شاید هم راست میگوید دادن پول به سازمانهای ترور بین المللی در آن منطقه و جهان بودجه های کلان میخواهد.
برنامه های موشکی که بتواند ۶ هزار کیلومتر تا ۱۲ هزار کیلومتر برد داشته باشد تا به سواحل شرقی آمریکا نیز برسد بودجه های کلان می طلبد و همچنین عملیات اقتصادی این سپاه پاسداران…
سپاهی که در واقع بخش اعظم اقتصاد ایران را همراه با آستان قدس رضوی و همراه با بیت رهبری در اختیار گرفته است.
و آنها مالیات نمیدهند اما کارگر ایرانی باید مالیات بدهد.
از او پول میگیرند و همچنین از طبقه متوسط و ضعیف ایران مالیات اخذ میکنند اما آن دانه درشت ها از پرداخت مالیات معاف هستند.
چگونه چنین حکومتی می تواند دوام بیاورد؟!
و امروز هرچه زمان میگذرد حتی با آنکه حکومت ایران سرنوشت خود را میخواهد به روسیه و چین بسپارد به تدریج همه راه های گریز حکومت بسته میشود و این حکومت توان دفاع از خود را نخواهد داشت.
توان پاسداری از خویش را نتواند داشت و خشم ملت ایران بر این ستمگری ها چیره خواهد شد.
باطل در برابر حق خواهد گریخت…
این جبر تاریخ است و راه گریزی ندارد…
بدانند و آگاه باشند و بترسند و ملت ایران را رها کنند زیرا ممکن است فردا برایشان خیلی دیر باشد…
اورشلیم؛ شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ – ۲۲ ژانویه ۲۰۲۲