هولوکاست – گفتار سوم: چگونه حزب نازی در آلمان به قدرت رسید و دنیا را خاک و خون کشید؟

به آتش کشیدن کنیسای بزرگ یهودیان توسط اعضای حزب نازی و به دستور عوامل هیتلر

این بار می خواهیم به این پرسش بپردازیم که چگونه شد که فرد ناشناخته ای به نام آدولف هیتلر توانست ملت آلمان را به دنبال خود بکشد و بزرگترین فاجعه جهانی را به وجود آورد؟

راستی چه دلائلی باعث شد که حزب نازی بتواند به سرعت در آلمان قدرت بگیرد و حکومت را در دست خود قبضه کند و از هواداری اکثریت مردم آلمان برخوردار گردد؟

پاسخ به این پرسش ها می تواند برای امروز برخی کشورهای دنیا عبرت آمیز باشد.

به عنوان مقدمه بگوییم که شکست آلمان در جنگ جهانی اول، گرایش های یهود ستیزی را به اوج تازه ای رساند.

با آنکه این جنگ بین دولت ها و کشورها بود، برخی از آلمانی ها شکست خود را نتیجه توطئه یهودیان می دانستند.

در طول تاریخ اروپا، این یک شیوه رایج بود که هر بلایی اتفاق می افتاد، فورا ادعا می شد که عامل آن یهودیان بودند.

شکست سخت آلمان در جنگ جهانی اول را نیز به گردن یهودیان انداختند و این در حالی که دهها هزار نفراز یهودیان آلمان در آن دوران، به پیروی از حس وطن پرستی که نسبت به کشور آلمان داشتند، در جنگ جهانی اول به عنوان سرباز شرکت کردند. و هزاران سرباز یهودی نیز در دفاع از آلمان در جبهه های جنگ جان باختند. حتی صدها نفر از سربازان یهودی به پاس دلاوریهائی که در جنگ نشان داده بودند، به  توصیه فرماندهان ارتش آلمان به دریافت نشان افتخار نائل شدند.

شرائط خفت باری که در پایان جنگ جهانی اول و شکست ارتش آلمان، در قرارداد ورسای بر آلمان شکست خورده تحمیل گردید، آتش بیگانه ستیزی را در آلمانیها به ویژه علیه یهودیان شعله ورتر ساخت/

در چنین حال و هوایی، هیتلر که فردی مردم فریب بود، این گرایش های خصمانه را تقویت کرد و کوشید از طریق شوراندن مردم آلمان علیه یهودیان، از حمایت آنها برای به قدرت رسیدن استفاده کند.

یکی دیگر از عللی که موجب به قدرت رسیدن هیتلر و حزب آلمان نازی گردید، این واقعیت بود که آلمان پس از جنگ جهانی اول با بحران اقتصادی بسیار وخیمی نیز روبرو شده بود.

برای مسوولان امور در آلمان و عناصر یهود ستیز و پیروان مکتب نازی ، بسیار آسان بود که بگویند یهودیان عامل این وضع هستند.

ذهن مردم آلمان آماده شنیدن این گونه ادعاهای بیمارگونه بود و از این رو، دائما بر شمار طرفداران حزب نازی افزوده می شد و این گروه فاشیستی قدرت بیشتری می یافت.

آلمانی هایی که شستشوی مغزی شده بودند، مصیبت های جنگ جهانی اول و شکست آلمان و ویران شدن شهرها و تعطیل کارخانه ها و عدم ثبات سیاسی و علل واقعی دیگری را که موجب ورشکستگی اقتصادی کشورشان گردیده بود، به دست فراموشی سپردند و این عوامل را کاملا نادیده گرفتند و یهودیان را آماج اتهامات و تبلیغات خود قرار دادند.

آدلف هیتلر در اوت سال ۱۹۲۰ یعنی کوتاه مدتی پس از پایان جنگ جهانی اول، تشکیلاتی را با نام “حزب کارگری سوسیالیستی ملی آلمان” ( NSDAP) برپا ساخت . یک سال پس از آن بود که هیتلر قصد داشت علیه دولت ایالت باواریا در آلمان کودتا کند که ناکام ماند. دادگاه آلمان او را به این جرم به پنج سال زندان محکوم ساخت.

هیتلر در ایام گذراندن این محکومیت در زندان بود که کتاب نبرد من را نوشت و آرزوی خود را برای برپائی یک آلمان بسیار نیرومند بیان کرد. هیتلر در کتابش نوشت که آرزوی آلمان بزرگی را دارد که حیت یک فرد یهودی در آن وجود نداشته باشد و سراسر اروپا را در بر گیرد.

این آرزوی بزرگ هیتلر بود: آلمانی که سراسر اروپا را دربر داشته باشد و حتی یک یهودی در آن زندگی نکند..

هیتلر در انتخابات پارلمانی سال ۱۹۲۸ آلمان، تنها توانست ۶ر۲ در صد از آراء را نصیب خویش سازد، ولی دو سال پس از آن، هیتلر با تبلیغات گسترده علیه تورم مالی در آلمان و افزایش حملات یهودستیزانه و تمجید از ناسیونالیسم آلمان توانست بیش از ۱۸ درصد از آراء را نصیب خود سازد.

این واقعیت نشان می دهد که چظور آن فرد شیاد که بیر تردید دارای اختلالات روانی بود، رگ خواب مردم آلمان را به دست آورده بود و توانست آن ها را به سود هدف های شیطانی خود بسیج کند و قربانی اجرای اندیشه های پلید خود سازد.

این شیوه شناخته شده ای است که رهبران جاه طلب به مردم دروغ بگویند و آن ها را به سوی خود بکشند. هیتلر در سوء استفاده از این واقعیت، مهارت بسیار داشت.

در تابستان سال ۱۹۳۲ با آنکه هیتلر در انتخابات ریاست جمهوری آلمان شکست خورده بود، ولی در انتخابات پارلمانی توانست بیش از ۳۷ درصد از آراء را کسب کند و حزب نازی به رهبری او به صورت قوی ترین تشکل سیاسی روز در آلمان درآمد.