هولوکاست – گفتار چهارم: گسترش یهودستیزی با قوت گرفتن حزب نازی در آلمان

عکس بالا: حاج امین الحسینی مفتی اعظم فلسطین از سربازان اس است سان می بیند و هیتلر را به کشتن یهودیان تشویق می کند

در گفتار پیشین دیدیم که چگونه هیتلر که فرد گمنامی بود، با شیوه های مردم فریبانه و با استفاده از مصیبت آلمان پس از شکست در جنگ جهانی اول به قدرت رسید و همزمان به تبلیغات گسترده یهودستیزانه پرداخت و کوشید خشم و نفرت مردم ناراضی را متوجه یهودیان سازد. زیرا یهودیان در کسب و کار و علم و دانش و فرهنگ و هنر جزو بهترین ها در جامعه آلمان بودند و بسیاری از گروه ها نسبت به آن ها احساس حسادت و حقارت می کردند. هیتلر همچنین مسوولیت ورشکستگی اقتصادی آلمان را متوجه یهودیان دانست و این در حالی که بحران اقتصادی آلمان ناشی از ویرانی های جنگ بود و همچنین شرائط دشواری که کشورهای متفقین بر آلمان شکست خورده در جنگ جهانی اول تحمیل کرده بودند.

حکومت نازی در آلمان از سال ۱۹۳۳ که قدرت را به دست گرفت، تا سال ۱۹۳۸ که در یک اقدام برق آسا اتریش را ضمیمه خاک آلمان کرد، حدود ۴۰۰ فقره قوانین تبعیض آمیز علیه یهودیان به تصویب رساند که با تصرف اتریش، یهودیان آن کشور را نیز شامل گردید.

از همان روزهای نخست اشغال اتریش بود که یهودیان آن کشور نیز از پرداختن به مشاغل عمومی مانند پزشکی، وکالت دادگستری، دبیری، آموزگاری، نویسندگی، هنرپیشگی و غیره محروم شدند و کسب و کار خود را از دست دادند.

به دستور دولت مرکزی آلمان فروشگاه ها و مغازه های یهودیان مورد تحریم قرار گرفت و یا مصادره شد.

روی ویترین مغازه ها و فروشگاه های یهودی با حروف درشت و سفیدر رنگ نگاشته شد “جهود” و یک علامت ستاره داود (ستاره شش پر) این کلمه را دربر گرفته بود. مردم آلمان از داد و ستد با یهودیان منع شدند.

از آن هنگام ببعد، آلمانی ها از معاشرت و دوستی با یهودیان منع می شدند و اگر یک دختر آلمانی با یک مرد یهودی روابط دوستی و یا قصد ازدواج داشت، موهای آن دختر را می تراشیدند و در ملاء عام عبور می دادند و لوحه ای به گردن او می آویختند که روی آن نوشته شده بود که وی قوانین تبعیض نژادی و دوری از یهودیان را نقض کرده و باید مجازات شود.

از سال ۱۹۳۵ که هیتلر کاملا بر امور آلمان مسلط گردیده بود، به قضات ارشد حکومت فرمان صادر کرد که یک قانون اصولی برای تصویب در پارلمان به رشته تحریر بکشند که به موجب آن نژاد پرستی و یهود ستیزی را به بخش جدائی ناپذیری از سیاست های رسمی و کلان حکومت مبدل سازد.

قضات ارشد آلمان که بی تردید آنان نیز دارای انگیزه های عمیق یهود ستیزی بودند، با اشتیاق بسیار این “قانون” را طرح ریزی کردند و جزئیات آن را به شیوه ای آماده ساختند که مطابق با آرمان های نازی ها و نژاد پرستان باشد.

این نقش شیطانی آن قضات که برای اجرای منویات هیتلر در شهر نورنبرگ گرد آمده بودند باعث شد که ارتش های متفقین در جنگ جهانی دوم، پس از آن که آلمان هیتلری را شکست دادند، شماری از سران نازی را در شهر نورنبرگ به محاکمه کشیدند و شماری از آنان را به مرگ و یا حبس ابد محکوم ساختند.

“قوانین نورنبرگ” پس از آن که توسط قضات ارشد تهیه و تدوین گردید، قبل از آن که به پارلمان ارائه گردد، در کمیته مرکزی حزب نازی نیز مورد بررسی و تصویب و تائید قرار گرفت.

“قوانین نورنبرگ” با اکثریت بزرگی در پارلمان آلمان تصویب شد و اجرای آن آغاز گردید.

به موجب این قانون، یهود ستیزی و آزار یهودیان به صورت یک امر قانونی و یک سیاست رسمی و پیگیر حکومت درآمد.

هدف هیتلر و همدستانش به وجود آوردن یک آلمان بدون یهودی بود.

شوربختانه بسیاری از آلمانی ها که تحت تاثیر تبلیغات ناسیونالیستی هیتلر قرار گرفته بودند و تئوری برتری نژادی، آنان را به شوق درآورده بود، این سیاست را تائید می کردند و یا در برابر اجرای آن هیچگونه مخالفتی نشان نمی دادند.

یهود ستیزی هنگامی سراسر آلمان را فرا گرفت که هیتلر دستور داد برای جداسازی کامل یهودی از غیر یهودی و به هدف آن که “نژاد پاک آریائی” در تماس با “نژاد پست یهودی” آلوده نشود، هرگونه تماس آلمانی ها با یهودیان را مکروه ساخت و حتی آنانی که همسر یهودی داشتند و یا با یهودیان رفت و آمد و تجارت می کردند ناچار به قطع آن شدند و کسانی که از این دستور سرپیچی کردند، مورد آزارهای شدید قرار گرفتند.

در اکتبر سال ۱۹۳۸ بود که حکومت نازی به دستور هیتلر گذرنامه آلمانی یهودیان را باطل ساخت و آنانی که قصد خروج داشتند، گذرنامه جدیدی  می گرفتند که در آن مهر بزرگی آگاهی میداد که دارنده آن یهودی است. چنین امری پناه گرفتن یهودیان در بسیاری از کشورهای دیگر جهان را مشکل و حتی غیر ممکن می کرد.

در شب بین نهم و دهم نوامبر سال ۱۹۳۸ بود که یهود ستیزی به اوج خود رسید. در این شب بود که مغازه های یهودیان و کنیساها و مراکز اجتماعی آنان هدف حمله عمال نازی و واحدهای اس آ قرار گرفت و بسیاری از آنها به آتش کشیده شد.

همزمان، واحدهای اس اس حدود ۳۰ هزار نفر یهودی را بدون هیچ اتهامی به بازداشتگاههای ویژه منتقل ساختند.

این شب جهنمی “کریستال ناخت” (شب بلور) نامیده شد زیرا شیشه های خرد شده فروشگاه های و مغازه های یهودی که به روی پیاده روها پراکنده گردیده بود آنقدر زیاد بود که در نور شب مانند بلور می درخشید.

در جریان عملیات وحشیانه “کریستال ناخت” بود که صدها یهودی را کشتند و حتی گورستانهای یهودیان را ویران کردند.

بهانه نازی ها برای به راه انداختن این فجایع آن بود که دو روز پیش از آن (۷ نوامبر) کاردار سفارت آلمان در پاریس هدف سوءقصد یک جوان ۱۷ ساله یهودی قرار گرفته بود که از یهود ستیزی و اعمال هیتلر به خشم آمده بود و با این اقدام می خواست اعتراض خود را بیان کرده باشد.

یک هفته پیش از این سوءقصد، پدر و مادر آن جوان یهودی مانند هزاران یهودی لهستانی دیگر از آلمان اخراج گردیده بودند و بازگشت به لهستان نیز برای آنان ممنوع شده بود.

در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۹ (یعنی حدود شش ماه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم)، هیتلر در نطقی در پارلمان آلمان از جمله گفت: “وقوع یک جنگ جهانی دیگر به مفهوم نابودی کامل نژاد یهود خواهد بود”.

در اول سپتامبر همان سال، یعنی ۱۹۳۹ بود که هیتلر برخلاف همه تعهدات پیشین خود، و با زیر پا گذاشتن همه قراردادهائی که امضا کرده بود، به لهستان حمله برد و آن کشور را در کوتاه ترین مدت به اشغال درآورد.

با حمله آلمان هیتلری به لهستان، عملا آتش جنگ جهانی دوم شعله ور گردید – جنگی که مصیبت یهودیان آلمانی را به صورت فاجعه یهودیان سراسر اروپا درآورد و حتی با پیشروی سپاهیان آلمان نازی در کشورهای شمال آفریقا، یهودیان آن سرزمین ها نیز در خطر نابودی قرار گرفتند.

در گفتار بعدی خواهیم دید که چگونه برای کشتار همه یهودیان، به طرح ریزی یک نقشه شیطانی پرداختند.

2 دیدگاه‌

  1. با سلام و تشکر از آموزش خوب شما.
    من این پاراگراف را تایید می کنم ،
    روی ویترین مغازه ها و فروشگاه های یهودی با حروف درشت و سفیدر رنگ نگاشته شد “جهود” و یک علامت ستاره داود (ستاره شش پر) این کلمه را دربر گرفته بود. مردم آلمان از داد و ستد با یهودیان منع شدند.
    چون شاهد بودم که زمانی که بچه بودیم و مادر بزرگمان برایمان داستان می گفت این کلمه ی ((جود)) که همان تلفظ غلط یک پیرزن بی سواد بود از کلمه ی ((جهود)) بارها شنیده بودم،داستان هم این بود که اگر بچه ای شب از منزل بیرون رفت جود او را می برد و خونش را می خورد.
    البته داستان گرگ هم برای من می گفت که شبیه همین داستان بود ولی با کارکتر ((گرگ)) ولی برایش دردسر ساز میشد،چون من که باور نمی کردم تا چشمش گرم خواب می شد خودم را به دل درد می زدم و او بلند می شد برایم گاوزبان دم جوش درست می کرد ولی در نهایت من می گفتم دوست ندارم بخورم من را ببر دستشویی و وقتی می برد،دست شویی هم نداشتم اطراف را نگاه می کردم،وقتی سوال می کرد که بهتر شدی؟،دستشویی کردی؟،آن وقت راستش را می گفتم که من که دل درد ندارم،می خواهم گرگ را ببینم که می گفتی.
    حالا همین جود هم برایشان دردسر شده،شدم عاشق اسرائیل و یهود،نباید به بچه دروغ گفت،کراهت دارد.مکر روباه مکروه است.

    • دقیقا امید جان، من هم از شهر گز برخوار اصفهان هستم. شهر گز برخوار اصفهان در زبان مانند گویش یهودیان اصفهان است. برای همین به زبان گزی که زبان شهر ماست زبان اسراییلی میگویند.خخخ من هم بارها واژه جود را از زبان مادبزرگ ها و پدربزرگها شنیده ام که میگفتند جودها با یه دوچرخه و کلی پارچه می آیند و شغلشان پارچه فروشی است و خیلی بداخلاق هستند و همیشه یک درفش در آستین هایشان قایم میکنند تا آن را به بدن بچه های شیطون فرو کنند. فکر میکنم که اون روزها خیلی میترسیدم اما بعدها وقتی بزرگ شدم و از نزدیک یهودی های اصفهان و کسب و کارشان را دیدم فهمیدم که آنها بسیار متشخص و با کلاس هستند. همیشه دوستشان داریم و کاش اسراییل و دیوار ندبه و شهرهای باستانی اش را میتوانستیم ببینیم.

Comments are closed.