پرزیدنت بایدن و علی خامنه‌ای، گفتگوی‌های برجامی را به چه سویی می‌کشند؟ تفسیر سیاسی هفته، نوشته منشه امیر

دانلود فایل صوتی تفسیر

چگونه پرزیدنت بایدن می خواهد با حکومت اسلامی ایران و در واقع با شخص علی خامنه‌ای کنار بیاید؟ و با شیوه‌ای که آنرا دیپلماتیک می نامند بتواند حکومت ایران را تشویق و یا وادار کند که از برنامه‌های اتمی خود دست بردارد، برنامه‌های موشکی را کنار بگذارد، دخالت در امور کشورهای دیگر و در واقع اجرای سیاست  کلونیا لیستی خود را متوقف سازد و از صلح و آرامش و همکاری و همیاری در خاورمیانه پیروی کنند.

چگونه ممکن است به چنین هدفی رسید؟

پرسش دیگر آن است که رئیس جمهوری ایالات متحده می‌خواهد با کدام دولت در حکومت اسلامی ایران به توافق برسد؟

با حسن روحانی ؟

فردی که بیش از دو ماه به پایان ریاست جمهوری وی باقی نمانده و در همین ایام مورد بیشترین حملات تبلیغاتی و گزنده از جانب گروه متخاصم قرار دارد و یا با آن چکمه پوشان سپاه پاسداران که قرار است ریاست جمهوری را به دست گیرند؟ گیرم که با دولت حسن روحانی در همین مدت کوتاهی که باقیمانده به برخی از توافق ها برسید و پرزیدنت بایدن لطف کند و مهربانی نشان دهد و حسن نیت را ثابت کند و بیاید و برخی از تحریم‌ها را بردارد.

آیا تصور میکنید که آن سپاهی که فردا حکومت را در ایران به دست می‌گیرد این توافق را خواهد پذیرفت و زیر بار تعهدات حسن روحانی خواهد رفت؟

آیا همچنان با شیوه های دیپلماتیک حاضر خواهد بود با ایالات متحد تعامل کند؟ وقتی یک سپاهی قدرت را در ایران به دست دارد و البته قدرت در دست علی خامنه‌ای است اما رئیس جمهور او می تواند مجری منویات رهبر معظم باشد و سپاه پاسداران همیشه از طریق همکاری و همیاری با علی خامنه‌ای بوده که روز به روز بیشتر تقویت شده و فربه تر گردیده و بودجه‌های کلان تری را به خود اختصاص داده است.

جواد ظریف، همان وزیر خارجه‌ای که وی را به جاسوسی به سود ایالات متحده متهم می سازند و افشاگری‌های او همچون خاری به چشم سپاه پاسداران و شخص علی خامنه‌ای فرورفته است خطاب به ایالات گفته بود که دوران قلدری به پایان رسیده است.

نمی‌دانیم در آن هنگام از کدام قلدر سخن گفته بود؟

از آمریکا؟

نه در واقع می‌توان گفت که روی سخن او با سپاه پاسداران بود زیرا ظریف فاش ساخت که قاسم سلیمانی در سوریه و کشورهای دیگر قدرت نمایی می کرد و به عملیات تهاجمی و تعرضی دست می زد تا نشان دهد که حکومت ایران میتواند منطقه را به آتش بکشد و با این شیوه می کوشید که از ایالات متحده و دولت‌های غربی سود بگیرد.

امتیازهایی که غرب  به آسانی حاضر به دادن آنها نبودند…

خود فرماندهان ارشد ارتش  ایالات متحده و ریاست امور امنیتی آن کشور و حتی شخص پرزیدنت بایدن گفته اند و تکرار کرده اند که حکومت ایران یک خطر است.

حکومت ایران قلدری  می‌کند…

حکومت امنیت خاورمیانه را به خطر می‌اندازد و اسرائیل را به نابودی تهدید می‌کند.

آیا پرزیدنت بایدن باور دارد که در برابر چنین حکومتی می توان با شیوه دیپلماسی به توافق رسید و آن رژیم را از اداره ادامه سیاست‌های تعرضی بازداشت؟

خود آمریکایی‌ها نیز نمی دانند که در حال حاضر در چه مرحله ای قرار دارند. میگویند پیشرفت‌هایی حاصل شده و تفاهم هایی به دست آمده اما تا رسیدن به نتیجه نهایی راه بسیار درازی در پیش است.

جنگ و جدل در حال حاضر بر سر آن است که کدام یک  اول امتیاز بگیرد و کدام یک اول گذشت کند و کوتاه بیاید.

حکومت ایران می گوید که ایالات متحده است که با برداشتن برخی تحریم های بسیار مهم باید حسن نیت خود را آشکار و ثابت سازد و نشان دهد که واقعاً دشمن رژیم ایران نیست و واقعا میخواهد از فروپاشی حکومت ایران جلوگیری کند و آنگاه است که رژیم ایران لطف می‌کند و نرمش نشان می‌دهد و ۶۰ درصدی را متوقف می‌سازد و به ۲۰ درصدی ادامه می‌دهد.

این برای ملت ایران و کشورهای خاورمیانه و جلوگیری از اتمی شدن رژیم ایران چه سودی می تواند داشته باشد؟

آنها از اینکه می‌گویند ۶۰ درصد را متوقف می‌کنیم و به ۲۰ درصد ادامه می دهیم کدام گذشت را کرده اند؟

در برجام به آنها اجازه داده شده بود که تنها ۳.۶۷ غنی‌سازی کنند آن هم برای چه چیز؟

گفته بودند که این را برای نیروگاه بوشهر نیاز داریم و دولت روسیه گفته بود غلط می کنید ما این سه و ۶۷ درصدی را به مدت ۱۰ سال به ایران می دهیم و در اختیار نیروگاه بوشهر قرار می‌دهیم.

یعنی حتی ۳.۶۷  درصدی هم  حکومتی ایران نیازی نداشت بلکه به دنبال بهانه‌ای میگشت که بتواند به برنامه‌های اتمی خود ادامه دهد و بعد هم که نقض تعهدات برجامی خود را گام به گام آغاز کردند آمدند سه و ۶۷ درصد را به چهار و نیم درصد افزایش دادند و بعد هم  به بهانه های دیگر آن را به ۲۰ درصد رساندند و علی خامنه ای دستور داد که از فردا شروع کنید و ۶۰ درصدی را غنی کنید.

این را برای چه می‌خواهند جز ساخت بمب هسته‌ای…

آیا جامعه جهانی به دام این فریب خواهد افتاد؟

آیا جامعه جهانی اجازه خواهد داد که حکومت ایران به این مرحله خطرناک برسد؟

و پرسش مهم دیگر آن که

اگر پرزیدنت بایدن امتیازهای مالی بدهد و اگر این حکومت را از وضعیتی که در آن است نجات دهند تا بتواند بهتر و بیشتر نفس بکشد آیا رئیس جمهوری معظم  ایالات متحده تصور می کند که چنین حکومتی از رفتار قلدرمآبانه خود دست بر خواهد داشت؟

یادتان رفت که وقتی حوثی ها را از فهرست گروه‌های تروریستی خارج کردید آنها بر شدت تعرض خود افزودند…

از یاد برده اید همزمان با مذاکرات اتمی در وین سپاه پاسداران آمد و دوباره عملیات ایذایی علیه رزم ناوهای ایالات متحده را در  آبهای خلیج فارس از سرگرفت.

شما این گروه قلدر را چگونه می خواهید ادب کنید که راه دوستی و محبت در پیش گیرند؟

تمام موجودیت آنها به شرط آن است که به قلدری  و آشوب و زورگویی و به کشتار و فتنه انگیزی ادامه دهند و اگر دست بردارند از آن موجودیت خود را از دست خواهند داد.

آیا   دولت پرزیدنت بایدن از دوران پرزیدنت اوباما درس عبرت نگرفته است؟ مسلماً درس عبرت گرفته است.

ما باور نمی کنیم که آقای بایدن همان کسی باشد و همان اوباما  باشد که آن سیاست‌های ساده‌لوحانه و آن ابراز حسن نیت بی پشتوانه را ادامه دهد.

حتماً دولت پرزیدنت بایدن  درسی گرفته است از این جریان.

از آنچه که در پشت پرده های هتل در وین می‌گذرد اتاق به اتاق و گفتگوهای غیر مستقیم ما کوچکترین آگاهی موثقی نداریم.

ایالات متحده ادعا می‌کند که پیش و پس از هر جلسه اسرائیل و کشورهای عرب حوزه خلیج فارس را در جریان آن قرار می‌دهد.

آیا  واقعا چنین است؟

آیا واقعا ایالات متحده همه آنچه را که می گذرد و همه چیزهایی را که می خواهد انجام دهد از پیش و پس به آگاهی این کشورها می رساند؟

تردید داریم…

معاون اول رئیس جمهوری حکومت اسلامی ایران می‌گوید و درست هم می‌گوید که درآمدهای ارز خارجی حکومت ایران از  ۱۰۰ میلیارد دلار به ۵ میلیارد دلار کاهش یافته است.

یک کشور بزرگ با بیش از ۸۰ میلیون نفر جمعیت  چگونه می تواند با ۵ میلیارد دلار روزگار بگذارند و اینها همه به خاطر تحریم هایی است که دولت پرزیدنت ترامپ بار دیگر بازگرداند و فشار حداکثری را بر رژیم ایران اعمال نمود.

دولت پرزیدنت بایدن  ادعا می‌کند که این فشارها نه تنها نتیجه بخش نبود بلکه موجب گردید که حکومت ایران به پیشرفت‌های بیشتری در امور اتمی برسد. نمی‌خواهیم بگوییم که این ارزیابی عوام فریبانه است اما مسلماً درست نیست و به جا نیست.

درست است که رژیم ایران آمده است و سطح غنی‌سازی خود را بالا برده است و این که ادعا بکنیم که در نتیجه این تحریم‌ها بود  که رژیم ایران توانست به پیشرفت‌های اتمی بیشتری دست یابد کاملاً نادرست است زیرا ساخت سانتریفیوژهای نسل جدید در همه دوران های تحریم ادامه داشت و حتی در دورانی که پرزیدنت اوباما تحریم‌ها را برداشت و وقتی که نسل جدید را به آزمایش گذاشتند مسلما می‌توانند به غنی‌سازی ۲۰ درصدی نیز دست یابند.

وانگهی حکومت ایران به این اقدام قلدر مابانه دست زد برای اینکه بخواهد سطح چانه‌زنی خود را با پرزیدنت بایدن بالا و بالاتر ببرد.

ما باور نمی‌کنیم اما گفته می‌شود که پرزیدنت بایدن حاضر است بسیاری از تحریم های گزنده را بردارد به این شرط که حکومت ایران از  ۶۰ به ۲۰ بسنده کند.

این چه سودی برای ملت ایران و کشورهای منطقه در پی دارد و حتی برای ایالات متحده؟

چه خطری  در  این منطقه برطرف  می کند؟

اسرائیل گفته است و بار دیگر می‌گوید که شرط اصلی مذاکرات باید آن باشد که رژیم ایران به کلی غنی‌سازی را کنار بگذارد.

به مفهوم به اینکه باید همه تأسیسات اتمی برچیده شود زیرا فردا وقتی که پرزیدنت بایدن همه تحریم‌ها را بردارد و کیسه رژیم ایران بار دیگر پر شود چه کسی می تواند اطمینان دهد که آنها به برنامه های اتمی با سرعت و شتاب بیشتری باز نخواهند گشت.

چه کسی می تواند این رفتار را تضمین کند؟

بعید می نماید که پیش از پایان دوران ریاست جمهوری حسن روحانی ایالات متحده بتواند برخی از تحریم‌ها را بردارد و باز  بعید می‌نماید که برداشتن این تحریم‌ها بتواند موجب خوشنودی و نرمش حکومت بعدی ایران شود.

مسلماً آنانی که از سپاه به قدرت ریاست رسیده اند به این سادگی در برابر ایالات متحده تسلیم نخواهند شد و کنار نخواهند آمد و آنها می‌خواهند همه افتخار آنچه را که پیروزی خواهند نامید مختص به خویش سازند.

گفتیم که ما هنوز نمی دانیم پشت پرده هتل وین چه می گذرد.

نمی‌دانیم و  شاید خود آمریکایی‌ها هم نمی‌دانند و خود حکومت اسلامی ایران نیز نمی‌داند.

در حال حاضر  در گود دو رقیب دارند بدن خود را گرم می‌کنند و برای مصاف واقعی خویش را آماده می سازند اما دولت اسرائیل و کشورهای  منطقه و جمهوری‌خواهان در ایالات متحده و حتی شماری از دموکرات های پرنفوذ منتظرند و در کمین نشسته اند و رصد می‌کنند تا مبادا دولت پرزیدنت بایدن دچار اشتباه شود و  بلغزد و کاری کند که جبران ناپذیر باشد…

اورشلیم -۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۰ خورشیدی؛ ۱ ماه مه ۲۰۲۱ میلادی