پیشینه روابط سیاسی و بازرگانی و فرهنگی ایران و اسرائیل در دوران قبل از انقلاب از دوستی تا دشمنی

روابط ایران و اسرائیل پیشینه ای پرفراز و نشیب دارد. در سه دهه نخست از هنگام استقلال اسرائیل در هفتاد سال پیش، دو کشور به تدریج به اوج دوستی و همکاری درد همه زمینه های سیاسی، نظامی، بازرگانی، همکاریهای صنعتی و حتی دانشگاهی رسیدند و تصور می رفت که در خاورمیانه، هیچ دو دوستی مانند اسرائیل و ایران وجود ندارند.

ولی با برپایی جمهوری اسلامی ایران، ورق کاملا برگشت و حکومت جدید ایران علنا خواهان نابودی اسرائیل شد و به شعار بسنده نکرد، بلکه به یک رشته اقدامات عملی نیز دست زد، در حدی که اکنون با گذشت ۳۹ سال از انقلاب در ایران، دو کشور در آستانه درگیری جنگی مستقیم قرار گرفته اند.

روابط بین دو ملت ایران و یهود، پیشینه ای بسیار طولانی تر از این هفتاد سال دارد و به ۲۵۰۰ سال پیش می رسد. این روابط به هنگامی باز می گردد که کورش بزرگ بر امپراطوری بابل (بین النهرین امروز) تسلط یافت و به یهودیان اسیر در بابل، امکان بازگشت داد.

این واقعیت که در تورات یهودیان، از کورش با لقب “منجی خداوند” نام برده شده، در ابعاد روابط مدرن بین ایران و اسرائیل تاثیری بسیار مثبت داشته است.

بی تردید، هنوز همه اسناد و مدارک پیرامون چگونگی و گستردگی روابط دو کشورعلنی نشده است. زیرا بخش عظیمی از این رشته روابط همیشه به صورت غیرعلنی بوده و وزارت خارجه اسرائیل هنوز حاضر به علنی کردن آن ها نیست.

پیجیدگی و ویژگی روابط دو کشور، از جمله به علت آن بوده که ایران یک کشور مسلمان است که اکثریت مردم آن شیعه هستند و چنین ارزیابی می شود که آن ها در مقایسه با اهل تسنن، حساسیت بیشتری نسبت به یهودیان، و طبعا در قبال کشوراسرائیل دارند.

ولی در همان حال، ایران نه تنها یک کشور عربی نیست، بلکه در طول تاریخ، روابط فیمابین بحرانی و ستیزآمیز بوده و ایران همیشه بیم داشته که اعراب، خواهان تسلط بر بخش هایی از خاک ایران و حاکمیت بر خلیج فارس هستند.

مناسبات با اسرائیل، می توانست برای ایران تکیه گاهی با ارزش باشد – زیرا در همان سال ها، اعراب، اسرائیل را به نابودی تهدید می کردند.

با توجه به این دو نکته، مایع تعجب نیست که ایران در سال ۱۹۴۷ به طرح تقسیم فلسطین به دو کشور یهودی و عربی رای مخالف داد، یعنی همگام با اعراب، برپایی اسرائیل را نفی کرد.

ولی دو سال پس از برپایی اسرائیل، دولت ایران این کشور را به صورت دوفاکتو (شناسایی بالفعل) پذیرفت و حتی ساختمانی در تل آویو برای برپائی دفتر نمایندگی ایران خریداری شد.

ولی ایران درآن دوران نتوانست در برابر اعتراض های اعراب و برخی کشورهای جهان اسلام ایستادگی کند و دو سال بعد این دفتر بسته شد و رسیدگی به امور ایران و اسرائیل، به سفارت سوئیس در تهران و تل آویو تفویض شد.

زمین و ساختمان دفتر نمایندگی دوساله ایران در اسرائیل، هنوز به نام دولت ایران در تل آویو ثبت است.

ولی قطع روابط بین ایران و اسرائیل یک امر ظاهری بود، و در خفا رفت و آمدهایی بین دو کشور جریان یافت و با مرور زمان رو به گسترش رفت و به مرحله ای رسید که دفتر نمایندگی اسرائیل، زیر عنوان “نمایندگی بازرگانی” در خیابان کاخ تهران گشوده شد و متقابلا دفتر نمایندگی ایران دوباره در تل آویو برقرار شد.

در سال ۱۹۷۹ آیت الله خامنه ای آن ساختمان را به یاسر عرفات هدیه کرد و به دفتر نمایندگی فلسطین در ایران مبدل شد.

در ده سال نخست استقلال اسرائیل، ایران و عراق به عنوان دو کشور همسایه، روابط ویژه ای داشتند و هر دو به عضویت پیمان نظامی سنتو (به سرپرستی ایالات متحده) در آمدند و ایران نمی توانست در برابر همسایه عرب خود که تاج رهبری جهان عرب را می طلبید و سیاستی بسیار خصمانه نسبت به موجودیت اسرائیل داشت، گامی به سوی دولت اورشلیم بردارد.

ولی بروز کودتای نظامی درعراق و به روی کار آمدن یک گروه نظامی، باعث وخامت روابط بین ایران و عراق شد و سیاست های خصمانه ای از جانب دولت بغداد اِعمال شد که ایران را واداشت به جستجوی دوستان دیگری در منطقه بپردازد.

برای اسرائیل، گسترش دوستی با ایران یک هدف راهبردی محسوب می شد. زیرا داوید بن گوریون، اولین نخست وزیر اسرائیل و پایه گذار آن کشور، از سال ۱۹۵۰ این سیاست را پایه گذاری کرد که اسرائیل باید برای خنثی کردن خصومت کشورهای عرب که اسرائیل را علنا به نابودی تهدید می کردند، یک محور غیرعرب در منطقه به وجود آورد.

هدف او ایجاد دوستی بین اسرائیل با کشور اتیوپی، دولت مسلمان ولی غیرعرب ترکیه، و همچنین ایران بود.

در راستای اجرای این هدف بود که بن گوریون دیپلمات هایی را در پوشش بازرگان به ایران فرستاد که برای ایجاد روابط دوستی اقدام کنند. یکی از این افراد دکتر تسوی دوریئل نام داشت که دیپلماتی پر تجربه و متشخص بود که راه را به تدریج هموار کرد و روابطی به صورت پنهانی برقرار گردید که در ژانویه سال ۱۹۶۰ منجر به سفر یک تیم بوکس ایرانی به اسرائیل برای انجام مسابقه شد.

با به روی کار آمدن دولت پرزیدنت کندی در واشنگتن، مناسبات همکاری بین ایران و اسرائیل در مدتی کوتاه، به سرعت شکوفا شد.

علت آن بود که با تشویق و توصیه رئیس جمهوری ایالات متحده، که از تسلط کمونیسم بر ایران، در آن اوج جنگ سرد نگران بود، محمد رضا شاه لازم دید که یک رشته تحولات اساسی در زمینه های مختلف، به ویژه کشاورزی، در ایران اجرا شود.

برنامه اصلاحات به نام “انقلاب شاه و مردم” معروف شد که یکی از هدف های آن تقسیم زمین های کشاورزی، و به وجود آوردن یک قشر بزرگ کشاورز مستقل در ایران بود که بتواند زمین خود را کشت کند و محصول آن را به فروش برساند.

اسرائیل می توانست برای اجرای این برنامه، یک همکار طبیعی باشد. زیرا اسرائیلیان ازیکصد سال پیش که بازگشت به سرزمین تاریخی را آغاز کرده بودند، آبادی های کشاورزی مدرن در این سرزمین برپا ساخته و توانسته بودند شیوه های بسیار پیشرفته ای ابداع کنند که نه تنها باعث افزایش محصول می شد، بلکه به کشاورزان امکان می داد روی پای خود بایستند و با برپایی شرکت های تعاونی، محصولات خود را به بازار عرضه کنند.

از سال ۱۹۶۲ وزارت خارجه و وزارت کشاورزی اسرائیل به برپایی دوره های تخصصی بسیاری برای کارآموزان ایرانی پرداختند و در ظرف ده سال، حدود چهار هزار نفر از مهندسین و کارمندان ارشد امور کشاورزی و دامداری ایران دوره های چند ماهه در اسرائیل گذراندند.

همچنین، اسرائیل در دهه شصت میلادی، ده ها تن از روشنفکران و چهره های مطبوعاتی و نویسندگان را به دیدار از این کشور دعوت کرد. جلال آل احمد نویسنده مشهور در شمار آنان بود.آل احمد با بازگشت به ایران کتابی درباره برداشت های خود از اسرائیل نوین نگاشت و برخی از پدیده های سوسیالیستی این کشور را ستود. ولی سال ها بعد، در پاسخ به انتقادهای شدیدی که از جانب برخی روشنفکران شده بود، مطالبی علیه اسرائیل انتشار داد.

از سال ۱۹۶۰ محمد رضا شاه پهلوی، شاه ایران شایسته دید که بخشی از روابط با اسرائیل علنی شود و در تهران اعلام شد که دولت قصد برپایی یک نمایندگی سیاسی رسمی در اسرائیل دارد. ولی این افشاگری موجب خشم و اعتراض کشورهای عرب شد که ایران را زیر فشار شدید قرار دادند.

در ۲۳ ژوئیه ۱۹۶۰ شاه به این فشارها پاسخ داد و در یک کنفرانس مطبوعاتی یادآوری کرد که شناسائی اسرائیل از جانب ایران امر تازه ای نبوده و در سال ۱۹۵۰ صورت گرفته و طبیعی است که دو کشور باید با هم مناسباتی داشته باشند.

در کنار روابط نیمه پنهان دیپلماتیک، مناسبات نسبتا علنی بازرگانی و مبادلات فرهنگی و دانشگاهی نیز در ابعاد گسترده برقرار شده بود.

دادوستد بین دو کشور از پتانسیل بالایی برخوردار بود، زیرا اسرائیل به مواد خام ایران نیاز بسیار داشت و در مقابل، ایران خریدار کالاهای صنعتی اسرائیل بود.

در سال ۱۹۷۲ داد و ستد دو کشور بر ۴۳ میلیون دلار بالغ می شد که در آن دوران رقم بالایی بود.

ولی بخش اصلی بازرگانی دو کشور به نفت مربوط می شد.

اسرائیل بخش چشمگیری از نفت مورد نیاز خود را به صورت غیرعلنی از ایران وارد می کرد، ولی ایران همیشه در واکنش به اعتراض کشورهای عرب، استدلال می کرد که ایران به اسرائیل نفت نمی فروشد، بلکه شرکت هایی هستند که از ایران نفت می خرند و آن را در بازار جهانی عرضه می کنند.

کوتاه مدتی پس از جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ بین اسرائیل و کشورهای اردن، سوریه و مصر، که از جمله موجب بسته شدن کانال سوئز شد، اسرائیل به ایران پیشنهاد کرد که بخشی از نفت ایران از طریق اسرائیل به اروپا برسد و در واقع کانال سوئز را غیرضروری سازد.

در کمتر از دو سال یک شاه لوله نفت از بندر ایالت در جنوب اسرائیل به سوی بندر اشدود در ساحل دریای مدیترانه کشیده شد و کشتی های ایرانی از طریق دریای سرخ به ایلات می رسیدند و نفت تخلیه شده به اشدود انتقال می یافت و از آن جا به کشورهای اروپایی فرستاده می شد.

علیرغم گذشت بیش از چهل سال از آن دوران، هنوز دولت اسرائیل حاضر به انتشار جزئیات قراردادها و معاملات “شرکت لوله نفت ایلات اشکلون” نیست و آن را از نظر امنیتی بسیار محرمانه تلقی می کند.

در سال های پس از جنگ یوم کیپور در تابستان ۱۹۷۳ که اسرائیل در جریان آن غافلگیر شده بود، مناسبات ایران با اسرائیل رو به سردی گرائید.

در سال های بعد از این جنگ، پادشاه ایران لازم دانست به کشورهای عرب نزدیک شود و مناسبات خود را با اتحاد جماهیر شوروی بهبود بخشد.

با این همه، تا هنگام انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ روابط ایران با اسرائیل، در بسیاری از زمینه ها، در سطح پائین تری ادامه یافت. ولی از آن تاریخ ببعد، دوستی ها به خصومت و ستیز مبدل شد – تا حدی که امروز، برخی کارشناسان، احتمال درگیری جنگی بین دو کشور را امری بعید نمی دانند.

برگرفته از وب سایت صدای آمریکا

 

7 دیدگاه‌

  1. من با اطمینان کامل میگویم که اسرائیل هرگز به سران شیاد ایران اعتماد نکند و بداند که ایران به اسد هم رحم نکرده درحال نابودی وی و روی کار اوردن فردی مطیع و معتقد به اسلام افراطی داعشی است و شک نکنید که اسرائیل را نابود خواهد کرد و تامیتوانید از ارتباط با ایران فریبکار و جانی دوری کنید.

  2. شعارهای ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی یک ژست سیاسی توخالی است تا بتواند اذهان جوامع عربی را با خود همسو کندوپرچمدارجهان اسلام باشد .
    دولتمردان اسرائیل با هوش تر از آن هستند تا فریب این هرزه گویی های رژیم جمهوری اسلمی را بخورند .
    هیچگاه جنگی بین ایران و اسرائیل بوجود نخواهد آمد .

  3. ما که با همه دولت ها و همه ملت ها دوستیم و هیچ کینه ای از کسی نداریم اگه کسی قصد جنگ و دعوا داره خودش بره جلو و پای ما ملت ایران رو پیش نکشه

  4. رژیم خامنه ای قدرت مقابله با اسراییل ندارد و لغوز خوانی خامنه ای سپاه مصرف داخل دارد رژیم ایران نیروی هوایی و دریایی کاارآمد ندارد و با اتکا به نیروی زمینی به اسراییل که دارای نیروهای نظامی هوایی و دریایی جدید است پیروز نخواهد شد و به همین دلیل بدنبال ساخت موشکهای با توان حمل کلاهک هسته ای و به دنبال قدرت هسته ای رفته است ولی در حال حاضر در مقابل اسراییل که تمام پایگا ههای رژیم در سوریه را بمباران کرد عکس العملی نشان نداد

  5. یادش بخیر. حالا سفارت فلسطینی که عراق را در جنگ طرفداری کرد جایش را در خیابان کاخ گرفته.
    کاشکی اسراییل به شاه کمک می کرد تا غرب نامرد ملاها را سر کار نمی آورد. هیچ کشوری نباید رو دوستی امریکا حساب کندد. ببین چطور شاه را بردند. امریک و روسیه هر دو یک کرباسند

  6. با فرزاد موافقم، اما ایران چوب حزب دمکرات آمریکا را تا کنون خورده است! در ضمن شاهنشاه آریامهر، پادشاه بزرگ ایران، جز دوستی با کشوران دیگر تلاش نمیکرد.

Comments are closed.