سیاست تعرضی حکومت ایران، چه پشتوانه ای دارد؟

هر اندازه که پایه های حکومتشان لرزان تر می شود، بر دامنه شعارهای ضد اسرائیلی خود می افزایند – تا شاید بتوانند اندیشه مردم ایران را از مشکلات واقعی کشور دور نگاه دارند و ظاهرا این دلخوشی را به وجود آورند که در صحنه بین المللی، در انتظار به اصطلاح “پیروزی های درخشان” درآینده هستند.

از انهدام یک کشور منطقه سخن می گویند و هیچ شرمی ندارند و هیچ قطره عرقی بر پیشانی آن ها نمی نشیند – زیرا “شرم” نمی دانند چیست – و انسانیت در آن ها وجود ندارد.

در شهر مذهبی مشهد، در کنار آرامگاه حضرت امام رضا فاحشه خانه برپا ساخته اند تا وسائل عیش و نوش زائران عرب و بیگانه را به شیوه صیغه کردن دخترکان ایرانی تامین کنند – و در فاصله کمی از آن تابلوی بزرگ لحظه شماری نصب کرده اند که ظاهرا نشان می دهد اسرائیل چند روز و چند ساعت و چند دقیقه و چند ثانیه دیگر نابود خواهد شد.

روغن روی شکم خود می مالند – این انسان های مریض، این ناانسان ها.

آن کس که در آرزوی مرگ دیگران است، جز فرومایگی هیچ ندارد و بویی از مردمی نبرده است و جایش در زباله دان اخلاق و معنویات انسانی است.

*     *     *

بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در هفته ای که گذشت به مسکو رفت و برای چندمین بار در دیدار با پرزیدنت ولادیمیر پوتین قاطعانه تاکید کرد که اسرائیل با احتمال استقرار حکومت ایران در سوریه، از طریق بهره گیری از رویدادهای سیاسی و مبارزاتی در آن کشور کنار نخواهد آمد. نتانیاهو گفت که اسرائیل اجازه نخواهد داد سپاه پاسداران حکومت ایران یک بندر نظامی در سواحل سوریه برپا سازد و در آن کشور حضور نظامی دایم داشته باشد.

سوریه مال مردم سوریه است و اگر آن ها به پا خاستند، آرمان و هدفشان آن بوده و هست که نظام سرکوبگر خاندان اسد برچیده شود و ملت سوریه از زیر بار حکومت ایران رهایی یابد تا بتواند نیک بختی در پیش گیرد.

شاید نگرانی نتانیاهو در این مورد نابجا باشد زیرا روسیه نیز نمی خواهد که حکومت ایران در سوریه پا بگیرد. ایالات متحده نیز با این احتمال شدیدا مخالف است و اروپائیان نیز به سختی از آن بیم دارند.

احتمال قوی آن است که وقتی اوضاع در سوریه آرام گیرد و نظام سیاسی بشار اسد برافتد و یا بماند، و جنگ به پایان برسد، ارتش روسیه به آسانی آن کشور را ترک نگوید.

اتحاد شوروی در طول سه دهه در سوریه حضور نظامی داشت و در دو بندر لاذقیه و تارتوس بسیار فعال بود و امروز نیز جای پای بسیار راهبردی را که در سوریه به دست آورده، به آسانی ترک نخواهد کرد.

از دیدگاه دولت مسکو، در سوریه ی آینده، نه حکومت ایران باید جای پایی داشته باشد و نه حزب الله لبنان در آن جا حضوری یا نفوذی. زیرا پوتین می خواهد بر سر سوریه با ایالات متحده و کشورهای غربی معامله کند و امتیازاتی را در اوکراین و شبه جزیره کریمه و نقاط  دیگر بگیرد – و در آن هنگام  دنیای غرب با حضور حکومت ایران در خاک سوریه کنار نخواهد آمد.

در این معادله، بی تردید آقای پوتین خواسته ها و انتظارات اسرائیل را نیز کاملا در نظر خواهد گرفت – زیرا برای دولت روسیه، که سخت می خواهد جایگاه خود را به عنوان یک ابرقدرت منطقه ای و جهانی مستحکم سازد، ادامه دوستی با اسرائیل یک سرمایه است که نمی تواند از آن چشم بپوشد.

کافی است یادآوری شود که ارتش روسیه، در همان حال که از پایگاه هوایی نوژه درایران برای سوخت گیری و مسلح شدن هواپیماها درراه بمباران در سوریه استفاده می کند، به هواپیماهای اسرائیلی نیز اجازه می دهد با پرواز بر فراز سوریه، کاروان های جنگ افزارهای ارسالی حکومت ایران به حزب الله را بمباران کند که به لبنان نرسد.

پرزیدنت پوتین فرد حسابگری است و به خوبی می تواند مطالب را سبک – سنگین کند!

رئیس جمهوری روسیه با آشنایی کامل به دیپلماسی بین المللی و اوضاع منطقه ای و جهانی، می داند که اگر بخواهد با غرب کنار آید، باید دست حکومت ایران را از سوریه کوتاه کند و حضور نظامی سپاه پاسداران و رژیم اسلامی در آن سرزمین را باطل سازد.

حالا رژیم ایران، به موازات آن تابلوی بزرگ در مشهد، بیاید و ده ها وبگاه نیز درست کند و در آن ها لحظه شمار تعبیه سازد که چند روز و ماه و سال به “نابودی اسرائیل” باقی مانده است.

*     *     *

بنیامین نتانیاهو به زودی دیدار دیگری نیز با پرزیدنت ترامپ خواهد داشت.

اگر دیدار پیشین طرفین هنگامی بود که رییس جمهوری جدید تازه وارد کاخ سفید شده بود و تجربه ای نداشت، فرض بر این است که دو ماه دیگر همه دست اندرکاران دولت جدید ایالات متحده درس خود را خوانده و مشق خود را نوشته باشند و به اوضاع احاطه داشته و بتوانند به برنامه ریزی بپردازند.

انتظار می رود که دیدار آینده نتانیاهو – ترامپ، با دست پر انجام گیرد. زیرا ارزیابی می شود که نتانیاهو با برنامه های جامع به واشنگتن برود و نقشه راه را به رییس جمهوری ارائه دهد.

هر اندازه که رفتارها و گفتارهای پرزیدنت ترامپ، در این چند هفته ای که از آغاز ریاست جمهوری او می گذرد بحث برانگیز بوده و بالا و پایین داشته، وحتی تظاهرات اعتراضی متعددی علیه سیاست های اعلام شده او به راه افتاده، ولی در یک مورد همگان با دیدگاه رییس جمهوری جدید همخوانی و همگامی دارند و آن لزوم مهار کردن حکومت اسلامی ایران است.

اکثریت مردم آمریکا و شخصیت های بسیاری در صحنه سیاسی آن کشور تایید می کنند که سیاست های مماشات آمیز رئیس جمهوری پیشین باراک اوباما در برابر حکومت اسلامی ایران، موجب گستاخی رژیم و افزایش دخالت آن در خاورمیانه شده بود و اگر این زیاده خواهی ها هر چه زودتر مهار نگردد خطرات بسیار جدی منطقه و جهان را تهدید خواهد کرد.

*     *     *

نزدیک شدن قایق های تندرو سپاه پاسداران به یک شناور نظامی آمریکایی در آب های خلیج فارس، نشان دیگری از فتنه گری و ماجراجویی بخشی از سران حکومت ایران است که تصور می کنند با ایجاد بحران های مصنوعی، توجه مردم را از مشکلات واقعی کشور و بی عرضگی و ندانم کاری سران رژیم، به سوی دشمن خارجی معطوف می کنند.

راه اندازی وبگاه ثانیه شمار علیه اسرائیل و تابلوی بزرگ در مشهد و اظهارات جنگ طلبانه و تهدیدهای نظامی فرماندهان سپاه علیه اسرائیل، که جز رجز خوانی نام دیگری نمی توان بر آن گذاشت، بخش دیگری از این شیوه ی زنگ زده و رنگ باخته ای است که رژیم ایران از دیکتاتورهای دیگر عالم تقلید کرده و می کند.

از آنان باید پرسید که اگر یک ملت و یک کشور، که درگذشته کوچک ترین درگیری و تضاد منافعی با ایران نداشته، به خیال واهی سران رژیم اسلامی “نابود شود”، چه سودی برای مردم ایران در پی خواهد داشت و چند کیلو برنج با آن می توان خرید؟

آیا معضل فحشا در حکومت اسلامی ایران پایان خواهد گرفت؟

آیا بیکاری از میان خواهد رفت و صدها هزار فارغ التحصیل که دانش و انرژی آن ها امروز به هدر می رود، صاحب شغل خواهند شد؟

آیا دزدی های کلان متوقف خواهد گردید؟

آیا رژیم از برنامه های موشک سازی خود صرفنظر خواهد کرد؟

آیا کمک های مالی نجومی به حزب الله و دیگر سازمان های ترور متوقف خواهد شد؟

هیچکدام از این آرزوها عملی نخواهد گردید – زیرا سران رژیم عرضه و لیاقت و تجربه و توان حل مشکلات واقعی کشور را ندارند و از این رو می کوشند یک دشمن فرضی خارجی بتراشند تا شاید سر مردم را با آن گرم نگاه دارند.

*     *     *

امروز بیش از هر زمان دیگر ایرانیان در درون مرز و برون مرز درمی یابند که چه منافع مشترک گسترده ای بین دو ملت باستانی ایران و اسرائیل وجود دارد – منافعی که از دو هزار و پانصد سال پیش آغاز شده و امروز بسیار گسترده تر و بیشتر از گذشته است.

ملت ایران به تدریج در می یابد که تا چه حد به سینه زدن سنگ فلسطینیان کار اشتباهی بوده – زیرا ترور فلسطینی یکی از ریشه های بدبختی ملت ایران است و سران کنونی رژیم ایران، همان تعلیم دیدگان اردوگاه های نظامی سازمان های ترور فلسطینی بوده و هستند.

سران رژیم ایران خود می دانند (ولی تجاهل می کنند) که قبل از آن ها، سیاست پیشگان بسیار دیگری بودند که از نابودی اسرائیل سخن می گفتند. ولی بر سر آن ها چه آمد؟

همان سرنوشت، اکنون در انتظار سران حکومت اسلامی ایران است.

*     *     *

خاورمیانه عربی اکنون بیدار شده و به واقعیت ها پی برده و ستیز با اسرائیل را به زباله دان تاریخ افکنده و دست دوستی و همکاری اسرائیل را به طور پنهان و آشکار می فشارد.

برای سران کشورهای عرب و به ویژه عربستان سعودی و بحرین و کویت و دیگر امیرنشین ها دوران هشت ساله ریاست جمهوری پرزیدنت باراک اوباما دوران تلخی بود. اوباما از اعراب دوری کرد و به رژیم ایران نزدیک شد.

ولی اکنون پرزیدنت ترامپ راه کاملا متفاوتی را در پیش گرفته و اعراب دست دوستی او را با حرارت می فشارند و در نهان با اسرائیل همکاری می کنند – زیرا همه آن ها یک دشمن مشترک دارند که همانا حکومت اسلامی ایران است.

از دیدگاه سران رژیم تمامیت خواه ایران، به هم آمیختگی دو عامل، یعنی از یک سو فشار بین المللی علیه حکومت ایران به رهبری دولت آمریکا و با شرکت فعال اسرائیل و کشورهای عرب، توام با بحران اقتصادی فزاینده در ایران و فساد مالی و معنوی سران رژیم، معجونی به وجود می آورد، که قدرت انفجاری بسیار دارد – و فردای روز که مردم ایران دوباره همانند تابستان ۸۸ به خیابان بیایند، این بار وزارت خارجه آمریکا اعتراض آن ها را نادیده نخواهد گرفت.

نوشته منشه امیر
اورشلیم: شنبه ۲۱ اسفند ماه ۱۳۹۵ – یازدهم مارس ۲۰۱۷