باور به تهدیدهای دشمنان بیشتر از وعده های همپیمانان مان. برگردان مقاله سفیر سابق اسرائیل در سازمان ملل

دنی دانون سفیر سابق اسرائیل در سازمان ملل با انتشار مقاله ای در سایت خبرگزاری یهودیان آمریکا به موضوع توافق احتمالی ایالات متحده و جهان غرب با رژیم اسلامی و تجربه های گذشته اسراییل در مورد بمباران تاسیسات اتمی عراق و سوریه پرداخته است و قول ها و ضمانت نامه های بین المللی را در مورد حمایت از کشورها مورد تحلیل قرار داده و در این مورد به حمله روسیه به اوکراین و شرایط امروز پرداخته است.

او در مقاله خود آورده است:

به من قول بده، دنی، که همیشه به تهدیدات دشمنان ما بیشتر از وعده‌های متحدان مان ایمان خواهی داشت…

اینها سخنان الی ویزل برنده فقید جایزه نوبل بود که در یکی از آخرین دیدارهای من با او در نقش من به عنوان سفیر اسرائیل در سازمان ملل، دستان من را محکم گرفته بود.

وضعیت بسیار غم انگیزی که اوکراین در آن قرار دارد باید برای همه ما و بالاتر از همه برای اسرائیل درس عبرت باشد.

من در آن زمان نظر الی را پذیرفتم و اکنون بیشتر از همیشه به این توصیه او ایمان دارم.

تضمین‌های جامعه بین‌المللی، اصلاً تضمین نیست. قطعنامه ها اگر با عمل پیگیری نشوند هیچ معنایی ندارند.

اسرائیل متأسفانه چاره ای جز آموختن چنین درس هایی از تاریخ خود نداشته است.

هنگامی که ارتش های عربی در طول جنگ شش روزه ۱۹۶۷ به اسرائیل حمله کردند تا کشور یهودی را نابود کنند، سازمان ملل متحد – ضامن آشکار صلح – از نقش حفظ صلح خود در صحرای سینا عقب نشینی کرد و ارتش مصر را قادر به پیشروی بیشتر کرد.

در جنگ یوم کیپور در سال ۱۹۷۳، زمانی که ارتش های مصر و سوریه به اسرائیل حمله کردند، ایالات متحده برای بسیاری از روزهای طاقت فرسا تسلیحات را از اسرائیل دریغ کرد و برای دیپلماسی که هرگز پیش نخواهد آمد، مقاومت کرد.

بنابراین اسرائیل از دفاع مؤثر خود جلوگیری کرد که منجر به تلفات جانی ویرانگر شد.و درست در ماه مه گذشته، زمانی که حماس در نوار غزه بیش از ۴۰۰۰ موشک به مراکز جمعیتی اسرائیل پرتاب کرد، ایالات متحده و جامعه بین المللی خواستار راه حل دیپلماتیک شدند و اسرائیل را به خاطر دفاع از خود سرزنش کردند.

با این حال، تاریخ کوتاه اسرائیل موارد جداگانه ای را مشاهده کرده است که دقیقاً برعکس است. این اقدامات جسورانه و قاطع به اسرائیلی ها تجربه های خوبی را آموخته است.

در ژوئن ۱۹۸۱، به دستور مناخیم بگین، نخست وزیر وقت، اسرائیل “عملیات اپرا” را در اوسیراک عراق انجام داد و رآکتور هسته ای ناتمام این کشور را منهدم کرد.

این راکتور زمانی که در ابتدا در سال ۱۹۷۶ تحت عنوان تحقیق خریداری شد، نگرانی زیادی برای اسرائیل ایجاد کرده بود.

اسرائیل آن را قبول نکرد و معتقد بود که برای تشدید درگیری اعراب و اسرائیل طراحی شده است.

در حالی که کمتر از یک ماه قبل از فعال شدن این رآکتور، اسرائیل به عنوان اقدامی برای دفاع از خود پیشگیرانه راکتور را بمباران و منهدم کرد.

در آن زمان، محکومیت فوری و متفق القول از سراسر جهان – در تالارهای سازمان ملل متحد، از سوی آژانس بین المللی انرژی اتمی (IAEA) و از سوی ایالات متحده، که به رهبری دولت ریگان به طور موقت تحویل هواپیما به اسرائیل را تعلیق کرد، صادر شد.

با مطالعه گزیده ای از دفتر خاطرات روزانه رئیس جمهور سابق ایالات متحده رونالد ریگان درمی یابید که این سوال را مطرح می کند که چرا اسرائیل ابتدا به او(ریگان) مراجعه نکرده و او را در جریان این اقدام نظامی قرار نداده است.

من معتقدم که پاسخ مناخیم بگین(نخست وزیر وقت)به این پرسش فوری و واضح خواهد بود که اگر ما به شما اطلاع می دادیم یک راه حل دیپلماتیک پیشنهاد می شد، نه اقدام لازم، و تا آن زمان، ممکن بود برای اسرائیل خیلی دیر شده باشد.

یک دهه بعد، در سال ۱۹۹۱، جنگ خلیج فارس آغاز شد و اندکی پس از آن، عراق با موشک های اسکاد به اسرائیل حمله کرد.

در این مرحله، تقریباً کل کنست اسرائیل – ۱۰۰ نفر از ۱۲۰ عضو – با امضای نامه ای از بگین به خاطر آینده نگری او در دستور حمله به اوسیراک و تشخیص تصمیم مهمی که به خاطر آن در آن زمان به شدت مورد حمله قرار گرفت، تشکر کردند.

چند دهه بعد، در سال ۲۰۰۷، ایهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل، دستور حمله مشابهی به رآکتور هسته ای سوریه را صادر کرد.

این بار، برخلاف بگین، اولمرت اقداماتی را انجام داد تا رئیس جمهور جورج دبلیو بوش را از نگرانی اسرائیل در مورد این سایت آگاه کند و از آمریکا درخواست حمایت و کمک  کرد.

به طوری که از قبل قابل پیش بینی بود، ایالات متحده تصمیم به یک مسیر دیپلماتیک گرفت و از دولت اسرائیل خواست که هیچ اقدامی انجام ندهد. در عوض، آنها پیشنهاد یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک با اولمرت و کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ایالات متحده را برای برجسته کردن خطرات رآکتور برای جهان دادند. اولمرت بی درنگ این پیشنهاد را رد کرد. در همان روز، اسرائیل راکتور را بمباران کرد.

سه ساعت بعد، اولمرت  به ایالات متحده اطلاع داد. بوش این وظیفه را بر عهده گرفت که از اولمرت برای جلوگیری از یک وضعیت فاجعه بار در صورت دستیابی سوریه به توانمندی های هسته ای تشکر کند.

حال به سرعت به سال ۲۰۲۲ بیایید، زیرا جامعه بین المللی (با مشارکت غیرمستقیم ایالات متحده) به فشار دیپلماسی با ایران ادامه می دهد.

گفتگوها در وین درباره پیوستن مجدد به برنامه جامع اقدام مشترک ۲۰۱۵ (برجام)، که دولت ترامپ در سال ۲۰۱۸ از آن خارج شد، همچنان به شکلی پوچ ادامه دارد و طرف‌های درگیر مذاکره ظاهراً از دستیابی به یک توافق غیرمنطقی ناامید هستند، صرف نظر از هزینه یا پیامدهای خطرناک احتمالی…

در واقع، در ماه‌های اخیر، آمریکا با لغو برخی تحریم‌ها، علاوه بر ۲۹ میلیون دلار دارایی‌های بلوکه شده، اقداماتی را برای مماشات با ایران انجام داد.

و اینها همه برای کشوری است که پرچم های آمریکا و اسرائیل را می سوزاند.

نفرت نسبت به غرب را تبلیغ می کند. و حتی از ملاقات یا مذاکره با آمریکا خودداری می کند.

چنین مماشاتی نه تنها موجب  ضعف آیت الله های ایرانی نمی شود بلکه آنها را جسورتر می کند.

برجام از ابتدا توافق بدی بود.

چرا که   هرگز به صادرات ترور ایران در سراسر خاورمیانه نپرداخته است و همچنین به تحقیق و توسعه موشک های بالستیک دوربرد ایران نپرداخته است. علاوه بر این، به ایران یک مهلت ۳۰ روزه داد تا بازرسان اجازه ورود به کشور برای بررسی امکانات را داشته باشند.

معامله ای که در حال شکل گیری است حتی بدتر از برجام نخستین است. علاوه بر بازه زمانی محدود – بسیاری از بندهای توافق تنها در سه سال آینده منقضی می‌شوند –

طرح پیشنهادی به بازرسان آژانس اجازه نمی‌دهد تا سایت‌های هسته‌ای اعلام‌نشده اخیراً در ایران را بررسی کنند.

به بزرگترین دولت حامی تروریسم در جهان اساساً چراغ سبز نشان داده می شود تا آنچه را که می خواهد انجام دهد و انتظار نمی رود در ازای آن چیزی پس بدهد.

بسیاری از راه‌حل‌هایی که جامعه بین‌المللی در رابطه با ایران به اسرائیل ارائه می‌کند، متشکل از تعهدات مشابهی است که به کشورهای دیگر داده شده است – یعنی امنیت اسرائیل تضمین می‌شود.

آیا اسرائیل باید چنین وعده هایی را باور کند؟

با توجه به واکنش محتاطانه بین المللی که در رابطه با اوکراین شاهد بودیم، اسرائیل چگونه باید پاسخ دهد؟

پاسخ روشن است. با کشوری مانند ایران که بارها و بارها اعلام کرده است که هدفش نابودی یک کشور یهودی روی کره زمین است، اسرائیل نمی تواند عقب بماند و منتظر بنشیند تا ببیند آیا به تهدیدات خود عمل می کند یا خیر.

برای اسرائیل، رویکرد دیپلماتیک «صبر کن و ببین» در رابطه با ایران مساوی با نابودی است.

بنابراین اسرائیل باید پیشگیرانه عمل کند.

اسرائیل باید یک بار برای همیشه بیاموزد که سیاست ها و منافع ملی آن هرگز نباید به ضرر امنیت ملی باشد. کشور باید همیشه بتواند با نیروهای خود از خود دفاع کند.

باید سیستم های امنیتی خود را تقویت کند و بر کیفیت و بر کمیت تاکید کند.

ما باید تمام تلاش خود را برای محافظت از خود انجام دهیم زیرا هیچ کس در زمان بحران به ما کمک نخواهد کرد.

ما تنها خواهیم ایستاد و تنها خواهیم جنگید.

این واقعیت ماست و باید به آن توجه کنیم.