۴۷ سال است که هرگاه یوم کیپور( روزه بزرگ یهودیان) فرا می رسد، خاطرات ناگواری در ذهن مردم اسرائیل زنده می شود.
خاطرات جنگ یوم کیپور، جنگی که در آن دو ارتش مصر و سوریه با عملیات غافلگیر کننده اسرائیل را در مقدس ترین روز در دینی آنها مورد حمله قرار دادند.
این حمله در روز و ساعاتی آغاز شد که اکثریت بزرگی از مردم اسرائیل در کنیسا (نیایشگاه یهودیان) گرد هم آمده و به اجرای مراسم و مناسک یوم کیپور (روزه بزرگ) مشغول بودند.
روزی که مقدس ترین آیین یهودی در آن انجام میگیرد.
در آن روز در سال ۱۹۷۳ یوم کیپور،ارتش های مصر و سوریه اسرائیل را مورد حمله ناگهانی قرار دادند.
مصر از جانب کانال سوئز و به هدف بازپس گرفتن شبهجزیره سینا ارتش اسرائیل و مواضع آن را در خط مرزی مورد حمله خود قرار داد.
سربازها غافلگیر شده بودند و شماری از آنها در همان مراحل نخست تسلیم شدند زیرا چاره ای جز آن نداشتند و برخی دیگر جان باختند و همان گونه در بلندی های گولان در خط مرزی اسرائیل با سوریه رخ داد.
ارتش سوریه و به ویژه واحدهای تانک و زره ای به سرعت در بلندیهای گولان پیش رفتند.
چیزی نمانده بود که همه آن بلندی ها را به اشغال خود درآورند.
جان اسرائیلیها سخت به خطر افتاده بود و اگر ارتش سوریه به طور کامل بر بلندیهای گولان مسلط می شد آنگاه امنیت داخل اسرائیل سخت به خطر می افتاد.
در آن جنگ که حدود سه هفته ادامه پیدا کرد بیش از ۲۰۰۰ سرباز اسرائیلی جان باختند.
لحظاتی بود که تصور می رفت کشور اسرائیل در آستانه نابودی قرار گرفته است.
سربازان مصری در شبهجزیره سینا به سرعت پیشروی میکردند و از شمال هم ارتش سوریه توانسته بود بخشهایی عظیمی از بلندی های گولان را به تصرف خود درآورند.
اما اسرائیلیها ناامید نشدند و به پایداری ادامه دادند و در واقع جایی نبود که بروند و امکان عقبنشینی از هیچ کجای را نداشتند زیرا هر نقطه حیاتی بود و آنها با جانفشانی از امنیت خود دفاع کردند.
جنگ سه هفته و یا بیشتر به درازا کشید ولی خیلی زود اسرائیل توانست به خود آید و نیروهای ذخیره خود را بسیج کند و صفوف واحدهای ارتشی در بلندیهای گولان و در شبه جزیره سینا را بازسازی کند و جنگ در شرایطی پایان یافت که ارتش اسرائیل به فاصله ۴۰ کیلومتری از دمشق پایتخت سوریه رسیده بود و اگر اراده میکرد حتی خود دمشق را نیز میتوانست به تصرف خود درآورد و این در جنگ یوم کیپور.
و همچنین سربازان اسرائیلی از کانال سوئز گذشتند و وارد خاک اصلی مصر شدند و در آنجا تا ۱۱۰ کیلومتری قاهره پایتخت مصر پیش رفتند و اگر می خواستند بیشتر از آن هم می توانستند پیش بروند.
جنگ یوم کیپور تجربه بسیار سختی هم برای ملت اسرائیل و هم برای کشورهای عرب منطقه بود.
اسراییلیها مغرور از پیروزی های درخشان و چشمگیر جنگ شش روزه تصور نمیکردند که به این آسانی ارتشهای مصر و سوریه بتوانند به این کشور حمله کنند.
مغرور شده بودند و بهای آن را پرداختند…
اما دو کشور عربی نیز در واقع کشور مصر بود که پیشگام شد و به این نتیجه رسیدند که قادر به تامین خواسته های خود علیه اسرائیل از راه جنگ نیستند.
آنها بیش از ۵۰ سال کوشیده بودند که اسرائیل را نابود کنند.
به همه شیوههای ممکن دست زده بودند.
رخنه یابی تروریستهای عرب از مصر، اردن، سوریه و لبنان به خاک اسرائیل آمدند و کشتند و شاید خود کشته شدند و یا برگشتند اما اسرائیل از پای در نیامد و به مبارزه ادامه داد و همچنان ادامه داد و ایستادگی کرد و ارتش های عرب نتوانستند و قادر نبودند کوچک ترین دستاورد نظامی داشته باشند.
در طول آن سالها بارها و بارها گروههای تروریستی که توسط اردن سوریه و مصر سازماندهی شده بودند تلاش کردند که وارد خاک اسرائیل شده و به عملیات نظامی و آدمکشی دست بزنند، دست زدند اما با واکنش کوبنده اسرائیل روبرو شدند و در این راه شکست خوردند و نتیجهای به دست نیاوردند.
و آنگاه جنگ شش روزه رخ داد، در سال ۱۹۶۷ که اسرائیل که در ظرف ۶ روز توانست سه ارتش قدرتمند همسایه را از پای درآورد.
مصر شبه جزیره سینا را از دست داد و سوریه بلندی های گولان را قربانی کرد و اردن کرانه باختری را از دست داد.
در ظرف ۶ روز شکست خوردند و اسرائیل نشان داد که قادر است و تواناست و ارتش آن کشور ورزیده و سنجیده است و سربازان کشور وطن پرست و جانفشان هستند.
نتایج خیره کننده جنگ شش روزه و پس از آن پیامدهای جنگ یوم کیپور جنگی که اسرائیل غافلگیر شد اما او با پیروزی قاطع آن را به پایان رسانید و کشورهای عربی را به فکر انداخته و زنده نام انور سادات رهبر مصر بود که درک کرد که اعراب از این راه به نتیجه ای نخواهند رسید.
این راه به ترکستان است…
و در آن هنگام بود که انور سادات با شهامت و شجاعت آن افسانه ها و اسطوره های عربی را شکست.
شعارها را کنار گذاشت و به این اندیشه رسید که این مردم مصر باید زندگی کنند و باید رفاه داشته باشند و باید در فکر خود باشند.
چقدر می توانند برای آن اعرابی که در سرزمین اسرائیل می زیستند و برخی از آنان آواره شدند چقدر میتوان قربانی داد؟
از کجا بیاورند؟
آیا تامین معیشت مردم مصر اولویت ندارد؟
و همین اندیشه بود که انور سادات را به این فکر انداخت که راه جنگ راه درستی نیست.
به اسرائیل آمد و در پایتخت این کشور در اورشلیم در مرکز قانونگذاری این کشور سخنرانی کرد و گفت جنگ بس است و خطاب به اعراب گفت: بیاید از راه زور دست بردارید و راه صلح و همکاری را در پیش بگیرید و انور سادات با اسرائیل پیمان صلح امضا کرد و این نخستین کشور عرب و بزرگترین کشور عربی و قدرتمندترین کشور عرب در راه صلح با اسرائیل پیشگام شد و چنین کرد.
صلحی که پایدار است و آخرین نشان آن دیداری بود که دو هفته پیش بین پرزیدنت عبدالفتاح السیسی با نفتالی بنت نخست وزیر اسرائیل در شرم الشیخ انجام شد و طرفین اعلام کردند که میخواهند روابط بازرگانی و فرهنگی بین دو کشور را گسترش بخشند.
صلح مصر با اسرائیل نه تنها دوام آورد بلکه اکنون میخواهد آن را گسترش و مستحکم کنند.
۱۰ سال پس از مصر دولت اردن و زنده نام ملک حسین فقید بود که به این نتیجه رسید که کشور او نیز باید از جنگ با اسرائیل دست بردارد.
مردم اردن بیش از آنکه بخواهند شهامت و شجاعت و دفاع از فلسطینیان را نشان دهند باید به فکر خود باشند باید معیشت خود را تامین کنند و باید به صلح روی آورند زیرا در صلح بهتر میتوانند مصالح ملی را تامین کنند و حتی در راه بهبود وضع فلسطینیها گامی بردارند.
این بود که ملک حسین نیز پس از مصر برای صلح با اسرائیل پا پیش گذاشت و امروز روابطی بین دو کشور وجود دارد که این یک به آن یک یاری می رساند و آن یک به این یک کمک میکند و به سود مردم هر دو کشور میباشد.
و سالها گذشت تا آن که برخی دیگر از کشورهای منطقه نیز دریافتند که هنگام آن است که به ستیز با اسرائیل پایان دهند.
این تصمیم علل مختلف داشت و از جمله آن که آنها از دفاع از منافع فلسطینیها خسته شده بودند.
فلسطینی هایی که بخشی از آنها از ترور دفاع میکنند و همچنان فریاد نابودی اسرائیل را سر میدهند.
فریادی که از واقعیات و امکانات بسیار بسیار به دور است…
و از جانب دیگر دیدند که در داخل فلسطینیها نیز هرج و مرج و دودستگی شدیدی وجود دارد پس تا کی آنها می توانند منافع ملی خود را قربانی دفاع از فلسطینی ها بکنند.
کدام فلسطینی؟
کدام فلسطین؟
و این بود که امارات و بحرین برای عقد قرارداد صلح با اسرائیل پا به پیش گذاشتند و امید داریم که کشورهای دیگر نیز در همین منطقه در راه باشند و قطعاً آنها هم به صلح با اسرائیل روی خواهند آورد.
این ملزومه تاریخ است و این بالاخره انجام خواهد شد.
اینها همه را گفتیم نه به خاطر آنکه خودستایی کرده باشیم و بگوییم که ارتش اسرائیل نیرومند است و ارتش اسرائیل شکست ناپذیر است بلکه خواستیم بگوییم که تجربه نشان داده است که کار جنگ و ستیز به نتیجه نخواهد رسید و پایان خوش نخواهد داشت.
این را در مورد حزب الله لبنان و حماس در غزه و جهاد اسلامی و همه سازمانهای تروریستی دیده و سنجیده ایم.
و تنها حکومت اسلامی ایران است که همچنان فریاد مرگ بر اسرائیل سر میدهد.
نه فقط این بلکه میخواهد بر کشورهای همسایه مسلط شود و از آنجا که خود نیروی لازم را ندارد و از آنجا که ملت ایران یک ملت صلح طلب است که حاضر نیست به گرایشهای جنگ طلبانه رژیم بپیوندد آنها ارتش های نیابتی و گروههای مزدور در منطقه برپا کرده اند.
پول میگیرند و اسلحه دریافت میکنند و حمایت از حکومت اسلامی ایران می کنند و نه چندان زیاد بلکه در حدی که رژیم می کوشد از طریق آنها به هدف های توسعه طلبانه و استعماری خود را پیش ببرد.
اما حساب کنید که در این چهل و دو سال چقدر پیشرفت کردند و چه دستاوردی داشتند؟
و کجای منطقه خاورمیانه را به تسلط خود در آوردند؟
ظاهرا امیدوار بودند که همین فردا و پس فردا بر عراق مسلط خواهند شد و امروز رهبر عراق به تهران می رود و از آنها می خواهد و دوباره میخواهد که به دخالت در خاک آن کشور پایان دهند.
و ببینید که روابط حکومت ایران با عربستان سعودی در چه سطحی قرار دارد. در سوریه حکومت ایران به سود یک فرد جنایتکار یعنی پرزیدنت بشار اسد علیه مردم آن کشور می جنگند و می کشد و چه نتیجه ای به دست آورده است؟
می گویند که میخواهند در سوریه مستقر شوند که از آنجا اسرائیل را هدف حمله قرار دهند.
خودشان خوب می دانند که تا چه حد در اجرای این هدف موفق شدند و اصلاً موفق نشدند.
هر بار که اقدامی می کنند و اسلحه میآورند و قرارگاهی برقرار می سازند فردای آن روز هدف هواپیماهای اسرائیلی قرار میگیرد و نابود میشود.
و امروز در افغانستان باد از جهت دیگری می وزد اما در آنجا هم یعنی در امارت اسلامی افغانستان هم حکومت ایران بیم دارد که دارد بازی را می بازد.
پاکستان- ترکیه و حتی امیرنشین قطر هستند که می کوشند از آن جریان سود ببرند.
اما هیچ یک از آنها موجب نشده است که رژیم ایران درس عبرت بگیرد و از شعار مرگ بر اسرائیل دست بردارد و راه صلح و دوستی در پیش گیرند.
شاید گزافه گویانه باشد اگر ما انتظار داشته باشیم که رژیم ایران بیاید و با کشور اسرائیل و با مردم این کشور راه صلح را در پیش گیرد.
آنها حتی با ملت ایران ستیز و دشمنی دارند پس چگونه ممکن است به صلح و آشتی با اسرائیل روی بیاورند؟
هرگز چنین نخواهد کرد…
ملت اسرائیل یوم کیپور( روزه بزرگ) را پشت سر گذاشتند اما یاد قربانیان جنگ یوم کیپور فراموش نشده است و درس عبرت آن جنگ نیز از یاد نرفته است.
اما نتیجه آن مهم است و نتیجه آن است که کشورهای عرب و در رأس آنها زنده نام انور سادات به این نتیجه رسیدند که از طریق جنگ نمی توانند منافع ملت خود را تامین کنند و این درس بزرگی بود.
درسی بود که حکومت ایران هنوز آن را نیاموخته است.
نیاموخته است و بابت آن هزینه سنگینی نیز پرداخت کرده و پرداخت میکند.
امروز خاورمیانه و به ویژه حکومت اسلامی ایران به نقطه سرنوشتساز نزدیک میشود.
۴۰ سال و بیشتر کوشیدند که خود را به سلاح های غیر متعارف مجهز سازند از سلاح میکروبی آغاز کردند و پس از آن به سلاح اتمی روی آوردند.
بیش از ۳۰ سال است که در این زمینه میکوشند و هزینه میکند و به نقطهای رسیدند که در کوتاه ترین مدت میتوانند نخستین بمب خود را بسازند.
اما فرض کنیم که ساختند از آن چگونه می توانند بهره برداری کنند؟
چه سودی به حال ملت ایران خواهد داشت؟
تا چقدر داشتن این بمب میتواند پایههای قدرت حکومت را که در حال فروریزی است تحکیم بخشد؟
سال جدید یهودی از دو هفته پیش آغاز شد.
آرزو کنیم که در سال پیش رو سال صلح و آرامش باشد.
بی تردید بسیاری از کشورهای اسلامی خود را از نبرد و آنچه که حکومت ایران مقاومت اسلامی علیه اسرائیل میخواند دور شدند و دور تر خواهند شد.
اما تنها حکومت اسلامی ایران است که از گذشت روزگار چیزی نیاموخته و همچنان در بیراهه گام بر می دارد و خیال های باطل و موهوم دارد و راه به جایی نخواهد برد…
اورشلیم؛ شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۰ –۱۸ سپتامبر ۲۰۲۱