چرا ترامپ در مورد سوریه، آینده نگری نکرد؟ تفسیر سیاسی هفته – نوشتۀ منشه امیر

تفسیر سیاسی هفته
نوشتۀ منشـه امیـر

دانلود فایل صوتی تفسیر

 پرزیدنت ترامپ بداند که کوسه و ریش پهن نمی شود. ایالات متحده نباید انتظار داشته باشد که به ابرقدرتی خود باز گردد، و بعد به طور ناگهانی از سوریه عقب بکشد و اعلام دارد که افغانستان را نیز ترک می‌کند.

سران ناتو می‌گویند که از قصد رئیس جمهوری آمریکا برای خروج از افغانستان،  آگاهی مستقیم نداشته اند و تنها از طریق رسانه های همگانی از آن مطلع شده اند.

درست است که بیرون بردن سربازان آمریکایی از نقاط آشوبزده جنگی، یکی از وعده های آقای ترامپ، هنگام پیکار انتخاباتی بوده است، و او ثابت می کند که به قول خود پای بند است و به وعده های خویش یکی پس از دیگری عمل می کند.

یک نمونه خوش قولی ترامپ، بحث و جدلی است که بر سر بودجه احداث حصار بلند بین ایالات متحده و مکزیک میان ترامپ و اعضای حزب دموکرات در کنگره جریان دارد که به فلج شدن موقت ادارات دولتی آمریکا ممکن است بیانجامد.

ولی سیاستمدار خوب کسی است که تحولات و تغییرات در صحنه بین المللی را در نظر بگیرد و با تجربه ای که ظرف حدود دو سال ریاست جمهوری اندوخته، بتواند سخنان و وعده های پیشین خود را مورد بازنگری قرار دهد.

آقای ترامپ ممکن است تاجر خوبی باشد. در هر حال، تاجر موفقی بوده که توانسته است چنین ثروتی بیاندوزد. ولی همه چیز را با معیار پول نمی‌توان سنجید و منافع ملی، گاهی هزینه‌هایی می طلبد که در ظاهر امر ممکن است غیرصروری به نظر آید.

حضور نظامی آمریکا در سوریه، یک حضور پررنگ نبود که خروج سربازان را بتوان یک فاجعه نظامی تلقی کرد.

سربازان آمریکایی در سوریه، که شمارشان چیزی بین یک هزار و پانصد تا دو هزار نفر است، اصولا در نبردها شرکت نداشتند، بلکه بیشتر به آموزش رزمندگان کرد و دیگر نیروهای اوپوزیسیون سوریه می پرداختند.

نیروی هوایی ایالات متحده نیز، با آن که چندین ماموریت بمباران در خاک سوریه انجام داد، ولی در مجموع فعالیت چشمگیری نداشت.

ولی از نظر دیپلماتیک و روابط بین المللی، این حضور اندک، اهمیت بسیار داشت و می توانست کلیدی برای رقم زدن آینده سوریه باشد.

حالا روسیه و ایران و ترکیه هستند که می توانند آینده سوریه را تعیین کنند و بی تردید، چنین طرحی به سود دیگر کشورهای منطقه و جهان نخواهد بود.

به طور مسلم، امید رژیم ایران آن است که بتواند در سوریه بماند.

روسیه هم همین امید را دارد و التهابش کمتر از رژیم ایران نیست.

پرزیدنت ترامپ مشاوران خیلی دانا و پر تجربه ای دارد که خوب می دانند که هدف حکومت ایران، گسترش سلطه و نفوذ خود در خاورمیانه است. یک نوع سیاست کولونیالیستی و امپریالیستی دارد، که آن را با استدلال های مذهبی و آنچه که “واجب دینی” نامیده، لاپوشانی می کند.

رژیم ایران می گوید که مذهب شیعه، قرائت راستین شریعت اسلامی است و تاج رهبری دینی را باید از سران عربستان گرفت و به رهبران شیعه داد.

خیر، منظور، آیت الله سیستانی نیست. او در سیاست دخالت نمی کند و شاید هم با آن چه که در حکومت ایران “ولایت مطلقه فقیه” نامیده می شود، مخالف باشد و آن را بدعت بداند.

منظور، علی خامنه ای و دیگر آخوندهای قد و نیم قد حکومت ایران است که خود را شایسته رهبری جهان اسلام و حتی سراسر دنیا می دانند و خود، فرزندانشان را برای ادامه تحصیل به آمریکا و اروپا می فرستند، ولی از اصل جهاد و شهادت دم می زنند و برایشان مهم نیست که چند هزار نفر ایرانی را قربانی این زیاده خواهی های خویش بکنند.

رژیم ایران، نابودی اسرائیل را هدف اول خود برای رسیدن به رهبری جهان اسلام می داند و تسلط بر سوریه، می‌تواند یک گام مهم برای رسیدن به آرزو (از دیدگاه آنان) باشد.

و همگان می دانند که آنان، چه هزینه های کلانی را به امید واهی رسیدن به این هدف، متحمل می شوند.

گام دیگر، از دیدگاه سران حکومت اسلامی ایران، تسلط بر یمن است که از آن جا رژیم وهابی عربستان سعودی را مورد تهدید قرار دهند و موجبات براندازی آن را فراهم سازند.

تصور می رود که پرزیدنت ترامپ خیلی خوب می داند که برافتادن خاندان سعودی در عربستان، چه پیامدهایی ممکن است برای کشورهای غربی و جهان آزاد داشته باشد.

نیازی نیست که ما اهمیت این موضوع را به او گوشزد کنیم. ترامپ خود، به شدت کوشید ماجرای قتل جمال خاشقجی به مرحله ای نرسد که به ثبات حکومت آل سعود آسیبی برساند.

آیا آقای ترامپ می داند که اگر رژیم ایران در سوریه ریشه بدواند، موشک های خود را می تواند در سواحل دریای مدیترانه مستقر سازد و آنگاه برای تهدید علیه پاریس و برلین و لندن و مادرید، دیگر به موشک هایی با برد شش هزار کیلومتر نیازی نخواهد داشت – و اگر نتواند موشک هایی با برد ده هزار کیلومتر بسازد تا بتواند سواحل شرقی ایالات متحده را نیز هدف قرار دهد،، برای رسیدن به این امید خواهد توانست به موشک هایی با برد هشت هزار کیلومتر بسنده کند.

آیا ضرورتی وجود دارد که برای آقای ترامپ توضیح دهیم که اگر روسیه در سوریه بماند و بنادر نظامی و فرودگاه های ارتشی داشته باشد، چگونه خواهد توانست امنیت اروپا و حتی ناوگان ایالات متحده در دریای مدیترانه را نیز مورد تهدید بیشتر قرار دهد؟

در این روزها که سخن از بازگشت جنگ سرد در میان است، آیا پرزبدنت ترامپ با مفهوم عمیق استقرار روسیه در سوریه، آشنایی دارد؟

عملیات تحریک آمیز سپاه پاسداران ایران علیه رزمناوهای آمریکایی در جریان رزمایش موسوم به “پیامبر اعظم ۱۲″، درست دو روز پس از اعلام تصمیم پرزیدنت ترامپ در مورد خروج از سوریه روی داد.

آیا آقای ترامپ متوجه این واقعیت هست که تا دیروز سپاه پاسداران جرات نمی کرد تعرض به رزمناوهای آمریکایی را که در دوران اوباما رواج داشت، از سر بگیرد؟

ما نمی دانیم که جان بولتون تا چه حد از تصمیم پرزیدنت ترامپ برای خروج ناگهانی از سوریه، همخوانی داشته است. ولی مسلم آن است که جیمز ماتیس وزیر دفاع از آن ناخشنود بود و از همین رو کناره گیری خود را اعلام کرد.

ایالات متحده از پایان جنگ جهانی دوم همیشه یک ابرقدرت بوده و خود را مسؤول پاسداری از صلح و آرامش جهان، و ایستادن در برابر قلدرها می دانسته است.

اگر حمایت آمریکا از کشورهای اروپای غربی پس از جنگ جهانی دوم و به اجرا گذاشتن طرح مارشال، برای بازسازی ویرانی های جنگ نبود، بعید نیست که غرب اروپا نیز همانند بخش شرقی آن، توسط کمونیسم روسی، که داعیه حمایت از مستضعفین و کارگران جهان را داشت بلعیده می شد.

آن حکومت قلدر، فرو پاشید. ولی قلدرهای دیگری در منطقه و جهان قد علم کرده اند که تنها یک ابرقدرت می تواند در برابرشان، نه تنها بایستد، بلکه آنان را سرجای خود بنشاند.

ممکن است کره شمالی یک قلدر کوچک باشد که دیر یا زود به زانو در خواهد آمد.

ولی قلدر بزرگتری به نام روسیه وجود دارد که ولادیمیر پوتین می خواهد قدرت دوران استالین را بازیابد و امپراطوری شوروی را از نو برپا کند.

آیا اوکراین توانست در برابر روسیه بایستد؟

آیا اروپا می تواند از ریشه دواندن روسیه در سوریه جلوگیری کند؟ و یا می گوید که “ما تجارتمان را می خواهیم و با با این حرف ها کاری نداریم”.

استدلال پرزیدنت ترامپ آن است که ایالات متحده بخش بزرگی از هزینه های بین المللی را به دوش کشیده و اکنون هنگام آن است که این وضع تغییر یابد.

بخش کلانی از بودجه سازمان ملل و نهادهای وابسته به آن، همیشه از جانب ایالات متحده تامین می شد. هزینه های نظامی پیمان ناتو نیز، به میزان زیاد به دوش آمریکاست و ترامپ می خواهد این وضع را تغییر دهد.

البته باید این واقعیت را بازگویی کرد که علت این امر در گذشته، لزوم تقویت اروپای نیمه ویران، در برابر اتحاد شوروی در اوج جنگ سرد بوده است.

پرزیدنت ترامپ می گوید، و حق دارد بگوید، که می خواهد پول ملت خود را صرفه جویی کند. ولی در مجموع، ابرقدرت جهان بودن، یک رشته مزایای اقتصادی نیز دارد که سود آن تا کنون، مستقیما نصیب دولت آمریکا شده است.

دلار آمریکایی حدود یک قرن است که بر بازار اقتصاد جهانی حاکم می باشد.

آیا این، برای آمریکا، سود مالی به دنبال ندارد و بخشی از هزینه های بین المللی ایالات متحده را جبران نمی کند؟

فروش اسلحه آمریکایی به کشورهای دیگر را آقای ترامپ فراموش کرده است؟

وانگهی، اگر آمریکا برای سرکوب قلدرها در صحنه بین المللی حضور نداشته باشد، آن ها مرتبا تقویت خواهند شد و ممکن است به یک خطر جدی برای امنیت خود ایالات متحده مبدل گردند.

آیا به آگاهی پرزیدنت رسانده اند که حکومت ایران تا چه حد از خروج آمریکا از سوریه خرسند است و احساس می کند، و یا حداقل ادعا می کند که احساس می کند آمریکا را به هراس افکنده است؟

آیا رئیس جمهوری آمریکا به این امر اندیشیده است که رژیم ایران از این پس هشدارهایی آمریکایی را درباره مبارزه با زیاده خواهی های آن حکومت فتنه گر جدی نخواهد گرفت و به نظر تحقیر و بی اهمیتی به آن خواهد نگریست؟

آیا این گزارش تائید نشده را می توان نادیده گرفت، که می گوید خروج سربازان آمریکایی از ترس عملیات انتقام جویانه سپاه قدس و حزب الله لبنان در سوریه بوده است؟

این، حتی اگر شایعه باشد، آیا برای ابرقدرتی ایالات متحده آبرو خواهد خرید؟

امید داریم، آن بخش از مشاوران و دستیاران پرزیدنت ترامپ، که هنوز در کاخ سفید باقی مانده اند، این توانایی را داشته باشند که بتوانند او را به راه راست هدایت کنند.

اورشلیم – شنبه اول دی ماه ۱۳۹۷ خورشیدی، بیست و دوم دسامبر ۲۰۱۸ میلادی 

 

7 دیدگاه‌

  1. مطالب دقیق گفته شده ،
    درمورد نفوذ شوروی وهمپیمانان او ،
    وتضعیف آمریکا ومتحدان اروپایی،
    وقدرت دلار که بخاطر موقعیت آمریکا قدرت جهانی دارد وآمریکا منتفع ازآن است .
    وخطرات این تصمیم هم کم نیست .
    البته ممکن است مسایل واطلاعاتی باشد که منجربه آین تصمیم خروج منتهی شده باشد که ازاطلاع ما خارج است ونمی دانیم.
    تمام
    البته مختصرنوشته شده وخیلی بیشترازاین وعمیق تراز این میباشد.

  2. جناب آقای منشه امیر.
    متاسفانه آقای ترامپ مصداق مثلی عینی است که می گویید:
    یا رب مبادا گدا ثروتمند (بعضی بلحاظ قدرت) گردد گر ثروتمند گردد از خدا بیخبر گردد.

  3. سردار جعفری: قدرت جمهوری اسلامی شکست‌ناپذیر است=آخوندهای قد و نیم قد و موشک های قد و نیم قد و یک ولی فقیه مسلمانان جهان و یک حزب فقط حزب الله و یک سپاه قدس و یک شکست ناپذیری آیا مانند و یا خود خود خود محصول یک و یک است؟

    • دقیقا برای اینکه سال ۷۵ میلادی زمان فورد جنگ ویتنام به پایان رسید آمریکا برای سقوط شاه برنامه ریزی کرد متاسفانه نیکسون دوست شاه کنار گذاشته شد کارتر امد خمینی را حمایت کرد درواقع تکرار تاریخ سقوط حکومت

  4. سلام اقاى امیر،
    حضور نظامى روسیه و ایران در سوریه مخارج بسیار بالایى دارد. جمهـورى اسلامى اکثر این مخارج رو میپردازد.با خروج امریکا، سقوط قیمت نفت، تحریمهاى کمرشکن امریکا بر جمهووری اسلامى، مخارج ایران در سوریه چندین برابر خواهد شد. آیا جمهـورى اسلامى توانایى مالى خواهد داشت که تا سالهاى اینده چنین مخارج سنگینى را تقبل کند؟ نباید مخارج دیگر جمهـورى اسلامى در منطقه را هم فراموش کرد. از آن طرف اسرائیل دست آزاد دارد که نیروهاى جمهـورى اسلامى و هوادارانش را در سوریه سرکوب کند. به نظر من مخارج نیروهاى روسیه در سوریه را هم جمهوری اسلامى پذیرفته است. حضور نیروهاى روسی بعد از خروج آمریکا پررنگتر خواهد شد و جمهوری اسلامی این مخارج جدید را هم باید بپذیرد. آیا فکر نمیکنید که بنابر تصمیم ترامپ از خروج از سوریه، بنابر تحلیل بالا ،سقوط اقتصادی جمهوری اسلامى شدت بیشترى خواهد گرفت؟

  5. جناب امیر عزیز، قدرت ایالات متحده به نیروی نظامی و بمب اتمی آن کشور نیست. اگر اتحاد شوروی دچار فروپاشی گردید بخاطر قدرت ایالات متحده نبود. این اقتصاد کشورهای سوسیالیستی بود که در برابر اقتصاد کشورهای سرمایه داری و انگیزه ای که احساس مالکیت در کشورهای سرمایه داری به انسانها می داد تا تلاششان را بیشتر نمایند، حرفی برای گفتن نداشت و در رقابت با اقتصاد کشورهای سرمایه داری شکست خورد. جناب امیر، نفوذ کشور ما در این منطقه بخاطر هوشمندی رهبران کشور ما نیست. این نفوذ بخاطر اشتباهات فاجعه بار کشورها و مردمی است که منافع بلند مدت خود را قربانی منافع کوتاه مدت خود می نمایند. جناب امیر، به آشوب کشیدن کشورها با خبرهای جهت دار و هدفمند کاری بس آسان می باشد. شما در بهار عربی بخوبی می بینید امپراتوری خبری غرب براحتی در کشورهایی مانند لیبی، سوریه و مصر آشوب براه انداخت تا در مصر دیکتاتور پیری را با دیکتاتوری جوان جایگزین نماید. در لیبی نیز انتقام حرف نشنویهای قذافی را در گذشته از او گرفت و کشور سوریه را دچار آشوب نمود. اما به غیر از این سه دیکتاتوری بقیه دیکتاتوریهایی که فرمانبر تام و تمام غرب بودند دچار کمترین تزلزل در حکومتهایشان شدند. نتیجه آشوبها در بهار عربی سرازیر شدن پناهندگان این کشورها به اروپا و نفوذ بیشتر کشورمان در سوریه بود. در مورد کشور اسرائیل نیز همین مورد دارای اهمیت است. هنگامیکه اسرائیل بجای حل ریشه ای مناسبات خود با فلسطینیها، افرادی که در شهر و محله های اسرائیل و در کنار خانواده های اسرائیلی زندگی می کنند چشم به سوی آنور آبها و ایالات متحده و اروپا دارد تا مثلا سفارتشان را از تل اویو به اورشلیم منتقل نمایند یا بین آنها و فلسطینیها میانجیگری کنند، بدیهی است که موقعیت برای خانواده های دیگر را فراهم می شود تا در امور خانوادگیتان و سرزمینی شما دخالت نمایند. در پایان باوری که در زندگی شخصی خود به آن رسیده ام برایتان باز می گویم: هنگامیکه اذیت و آزاری از سوی انسانهای دیگر به ما می رسد چنانچه بجای سرزنش دیگران از خودمان علت را جستجو نماییم قدرت شگرف ذهن ما راههای برونرفت از مشکلات را پیش پای ما قرار خواهد داد. محور همه چیز من و شما هستیم و نه دیگران. هیچکسی قرار نیست به داد من و شما برسند. منجی من و شما هستیم.

Comments are closed.